
صدا از آن دسته عناصری است که تأثیرِ فراوانی بر حسوحالِ پیانیست گذاشتهاند. عنصری که البته در تحلیلِ پیانیست کمتر مورد توجه قرار گرفته است. در ادامه، درنگ میکنیم بر صدای چند صحنهی دستچینشده از این فیلم.
یکی از فجایعی که جنگ به بار میآورد قحطی و گرسنگی است. پدرِ شپیلمان، از پسرکی دستفروش شکلات میخرد، و آن را قطعهقطعه میکند و بین همگی تقسیم. در این صحنه صدای خُرد شدنِ شکلات با نالهای در پسزمینه و موسیقیای حزنانگیز در هم میآمیزد و تشویش و اندوه در دل میافکند. در پیانیست شاهدِ قتلوعامهایِ بسیاری هستیم؛ تأثیرگذاریِ صحنهی مزبور اگر بیشتر از آنها نباشد کمتر نیست. بخش عمدهی این تأثیرگذاریِ عاطفی، مرهونِ صداست.
دوربین — در سکانسِ آغازین فیلم — به خانهی شپیلمان میرود و خانواده را در وضعیتی کموبیش آشفته در قاب میگیرد. صدای خِشخش و امواجِ رادیو در سراسرِ صحنهی مزبور به گوش میرسد؛ صدایی که جدای از انتقالِ تنش، بیانکنندهی آشوبِ درونیِ اعضای خانواده هم هست.
در این صحنه (عکسِ بالا) شپیلمان و پدر و برادر شاهدِ ورودِ نازیها به شهر هستند. صدای رژهی نازیها در خرابههای شهر طنینافکن است. صدای رژه، با عوضشدنِ پلان، دچارِ اوجوفرود میشود و پرسپکتیوش تغییر میکند. در اینجا میشد از صدای یکنواخت استفاده کرد، چرا که تماشاگرِ امروز این قرارداد را پذیرفته است و صدای یکنواخت به گوشاش آشناست. پس چرا صدا یکنواخت نیست؟ پاسخِ این پرسش را با پرسشی دیگر پاسخ میدهیم: آیا این اوجوفرودِ صدا، نشانهای پیشگویانه از ظهور و به قدرت رسیدن و سپس سقوطِ نازیها نیست؟ برای اثبات این ادعا به دو صحنهی دیگر نگاهی میاندازیم.
صدای رژهی دستهای از نظامیانِ آلمانی سوارِ بر صحنه است. صدای رژه به یکباره و با شلیکِ نیروهای متفق قطع میشود و صلابتِ نازیها شکسته.
در این صحنه نیز، جوخهای درهمریخته و نامنظم از نازیها را میبینیم که بهطبع صدای دویدنشان آشفته است. سه صحنهی پیشین از نظر ترتیبْ همانطور در این متن آمدهاند که در فیلم؛ با در کنارِ هم قراردادنشان میشود سیرِ نزولیِ نازیها را حس کرد. صدا، بیتردید، در انتقال این حس تأثیرِ بهسزایی داشته است.