پاول پاولیکوفسکی، کارگردان لهستانیتبار انگلیسی، فیلمش را بر اساس کهنالگوی جستوجو برای گمشده بنا کرده و ایدا، راهبهی کاتولیک را راسخ در یافتن قبر پدر و مادرش نمایش میدهد. این الگو سالهاست در ادبیات و سینما مورد توجه قرار گرفته و ایدهایست که ظاهراً ملالآور و کلیشهای به نظر میآید. اما فیلمساز از بستر جستوجو استفاده کرده تا موضوعاتی چون مذهب کاتولیک، روزگار یهودیان پس از نازیها، کمونیسم و… را به شیوهای غیرتأکیدی و به دور از پرداختهای گلدرشت و بیانیهوار، بررسی کرده و بیطرفانه به نقد بکشد. او فیلمبرداری سیاهوسفید را در پیش گرفته تا فضای سرد و بیروح لهستان پس از جنگ در دههی ۶۰ میلادی را برای مخاطب باورپذیرتر ترسیم کرده و بیرحمیها و بیعدالتیهای حاکم بر سیستم حکومتی را با این سبک فیلمبرداری، در ژرفنای ذهن تماشاگر جا بیندازد.
نمایی در ابتدای فیلم هست که ایدا و سایر دختران متقاضی راهبگی، همراه با راهبههای سرپرست، در حال غذا خوردن هستند. نمایی که با سمفونی گوشخراش صدای برخورد قاشق به بشقاب سوپ آراسته شده و تماشاگر را با فضای نظامیگونه و یکنواخت کلیسا، آشنا میکند. در این سکانس، ایدا را غرق شده و تسلیم در محیط کلیسا و در برابر تفکرات آن مییابیم. نمایی قرینه در انتهای فیلم وجود دارد که باز هم ایدا و همراهانش را در حال صرف غذا میبینیم. اما اینبار او با پشت سر گذاشتن سفری طولانی و پر رنج، دچار تحولاتی کلان و صاحب نگرشی متمایز شده و متفاوت از گذشتهها، باز هم به کلیسا بازگشته است.
پاولیکوفسکی، به تدریج ایدا و وندا را به هم نزدیک میکند و برای شکلگیری آشتی میان آنها، شتاب نمیکند تا روابط بین آنها حالتی دینامیک به خود گرفته و توجیه علت و معلولی داشته باشد. پاولیکوفسکی قرابت آنها را در دکوپاژ نیز مدنظر گرفته است. در نمای جستوجو در جنگل برای یافتن اجساد پدر و مادر ایدا، قاتل، ایدا و وندا به ترتیب و با فاصله، در قالب اکستریم لانگشات از دشت به سوی جنگل در حرکتاند. ایدا در ابتدا بیتوجه به وندا به سوی جنگل میشتابد، اما در میانهی راه باز میگردد و همراه وندا به سوی محل دفن میرود.
دیده شدن آسمان در اغلب نماها از سویی بر زیبایی و چشمنوازی قاببندیها افزوده و از نگاهی دیگر به غم و اندوه بیپایان کاراکترها و تکافتادگیشان در دنیایی آکنده از ظلم دامن میزند و ناممکن بودن زندگی عادی را برای زنان داستان که هیچ انتخابی برای ادامهی حیات ندارند، تصویر میکند. وقتی دوربین تحرکی نداشته و اکثر صحنههای فیلم نیز اتفاقات دینامیک و کشمکشهای بیرونی به خود نمیبیند، تمام صداهای طبیعت که ظاهرا بیاهمیتاند، بیشتر به گوش میرسند و پاولیکوفسکی با این تمهید، به جای تقلید واقعیت، خود واقعیت را پوشش داده و در نقل داستانش سبکی ناتورالیستی را در پیش میگیرد.
وندا که بارها با ویژگی صراحت و رکگویی در فیلم معرفی میشود، با وجود نفوذ بسیار در سیستم قضایی لهستان و شرایط مالی مناسب، با بر دوش کشیدن بار سنگین گذشتهای پر درد و رنج و کارنامهای سرشار از صدور حکم اعدام، سالهاست با عذاب وجدانی پنهان و بیهدفی و پوچی پس از دوران قدرتاش روبهرو شده و با دیدن فردی از بازماندههای خانوادهی از هم پاشیدهاش، به کنکاشی عمیق در خاطرات مدفون شده میپردازد. او تاب تحمل حیات محنتزدهاش را نداشته و از کردههای خود در دوران پایبندی به حزباش پشیمان به نظر میآید. خودکشی او در میان بهت بیننده رخ میدهد. او صبحانهاش را میخورد، صدای موسیقی را بلند میکند و از کادر خارج میشود. سپس ناگهان خود را از پنجره پایین میاندازد. همراهی واندا با ایدا، مسیر تغییرات و تحول را در کاراکتر ایدا هموار کرده و پلهپله جهانبینی رو به دگرگونی ایدا را به سوی نقطهی پایانی هدایت میکند.
در دکوپاژ ایدا، تنها نمایی که در آن از دوربین روی دست استفاده شده، نمای پایانیست که ایدا با چهرهای بیحالت و مستأصل، با چمدانش کنار جادهای راه میرود. این لرزان بودن نما و آشوبی که بر نهاد مخاطب میاندازد، خبر از ذهن ناآرام ایدا و سوالات بیپاسخ اعتقادیاش میدهد. فیلمساز، جهت حرکت پیادهی او را هوشمندانه خلاف جهت ماشینهای در حال حرکت در جاده نشان میدهد و بدین ترتیب تصمیم و سرنوشت متمایز او را در جامعهی پر تلاطم لهستان (بعد از اشغال توسط نازیها) تصویرسازی میکند.
09/09/2015, 11:49 ق.ظ
شما اول بهتر است اسم فیلم را یاد بگیرید، بعد ادعای نقادی کنید و بنویسید: «نگاهی به» و… هر کسی که دو دقیقه از این فیلم را دیده باشد، میداند که کاراکتر اصلی را «ایدا» (Ida) صدا میزنند و آیدا (Ayda) اسم گروهی دیگر از بندگان خداست!!!
09/28/2015, 09:06 ب.ظ
تلفظ «ایدا» که درست است، ولی بهنظر نمیرسد «آیدا» هم کاملاً غلط باشد: http://forvo.com/word/ida/