Free to Play را میتوان از دو منظر بررسی کرد. صحنههای مربوط به زندگی خصوصی سه گیمرِ Gamer)) حرفهای و صحنههای برگزاری تورنمنتِ آلمان. در منظر اول، از رهگذر سفر به محل زندگی، مصاحبه، تصاویر آرشیوی و عکسها؛ با خانواده، گذشته و روحیات «دَنیل» (با نام مستعارDENDI )، «لیم» (HYHY) و «کلینتون» (FEAR) آشنا میشویم. گرچه فیلم در ترسیم شخصیتها به دام احساستگرایی افتاده و سعی کرده است که آنها را ترحم برانگیز جلوه دهد (نمونهاش تاکید بر چگونگی مرگ پدر دنیل و فقدان او و حسرتهای برخاسته از آن) اما نکته برجستهای که بر آن انگشت میگذارد کشمکشهایی است که آن سه همواره درگیرش هستند. آنها که شیفته و مفتون بازیهای کامپیوتری هستند ناگزیرند در برابر نیروهای متخاصمی که سد راهشان میشوند مبارزه و ایستادگی کنند؛ از مخالفتهای ضمنی و آشکار خانواده گرفته تا امتحانات و دروس عقب افتادهی مدرسه/دانشگاه و…
منظر دوم، بار هیجان و تعلیق را بر دوش میکشد. چه کسی/تیمی پیروز خواهد شد؟ پرسشی که در لفافه طرح میشود و تعلیق حاصل از آن مخاطب را مجذوب و پیگیر میکند. گیمرها در قالب تیمهای گوناگون از اقصی نقاط دنیا گرد هم آمدهاند تا در جدالی نفسگیر در برابر دیدگان تماشاگران مشتاق با هم رقابت کنند. نماهایی از کنش و واکنش گیمرها و تماشاگران در حین بازی، و تصاویری که از گیمپلی (Gameplay) به دمو (Demo) پیوند میخورد، جذاب و چشم گیر است. در اینجا نیز مصاحبه و گفتوگو جزوی از صحنههاست اما شاید جذابترینشان مصاحبه با لیم (شبِ قبل از مرحله حذفی) باشد، بیپیرایه و عریان؛ کلوزآپی از او که کمی هیجانزده و پریشان است مخاطب را با احساساتش شریک می کند، او گاهی نگاهش را از دوربین میدزد و پُکی به سیگار میزند و از رویاها و ناکامی در زندگی عاطفیاش سخن میگوید.
Free to Play زندگی خصوصی و حرفهای سه گیمر اصلی را به صورت مجزا و گسسته نشان نمیدهد و در کلیتی منسجم رابطهای متناظر بینشان برقرار میکند. یکی از صحنههای درخشان فیلم جاییست که دنیل در حال بازی کردن است و دوربین حرکات چابک و موزون انگشتانش بر صفحه کلید را در قاب میگیرد، کمی بعد، نوای پیانو صحنه را همراهی میکند، قطع میشود به نمایی از اتاق منزلاش، مادر در حال نواختن است و دنیل روی تخت لمیده و به قطعه گوش سپرده است، نمای بسته از دستان مادر و سپس نمایی از دنیل که به مادر چشم دوخته و انگشتانش را همچون او به حرکت در میآورد…
رهآورد تورنمنت؛ شهرت، جایزه نقدی و محبوبیت است اما مهمتر این که آن سه توانستهاند خویشتن را اثبات کنند. هم چون دنیل که حالا خانواده او را بهتر درک و حمایت میکند، جز این سهم او از تلاشهای بیوقفهاش، ذرهای آرامش است.