اول که رضا گفت بنشین و معرفیای بنویس از ده کتاب، با خود گفتم چه پیشنهاد خوبی ست که کتابهای خوب را به هم معرفی کنیم اما (امان از این اما) دیدم نه کسی از سلیقهی من خبر دارد و نه من میدانم خوانندهی این نوشته علاقهمند است در چه رابطهای بخواند. باز از سوی دیگر، برای من مهم نیست که کتابی جایزه گرفته یا نه و….. اما برای خواننده چطور؟ سوالهای این چنینی مرا پایانی نیست دوستان و از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان؟ سالهاست معرفی کتابهایی که منتشر میشوند در من رغبتی برنمیانگیزند برای خواندن آن کتاب. پس اجازه بدهید نگاهی بیاندازم به کتابخانهام……خوب، بسیار خوب، مجموعه آثار عرفانیای را میبینم که انتشارات سخن و به همت آقای شفیعی کدکنی (استاد نادیدهی من) بیرون داده. سالهاست نویسندگان و منتقدان ما از موفقیت کتابهای رولینگ میگویند و از میراث عظیم ادبی ما و اینکه ما هم میتوانیم چنین کتابهایی بنویسیم اما بیایید منصف باشیم : «هزار و یک شب» را کدامیک خواندهایم؟ شاهنامه را چطور؟ از این یکی مهمتر، آیا تا به حال قرآن را به عنوان یک متن داستانی خواندهایم؟ تورات و اناجیل را؟ ارداویرافنامه را؟ اوپانیشادها و….. اگر پی میبردیم که کهنالگوها در این کتابها نهفتهاند وضع ما بی شک این نبود. بگذریم. انتشارات سخن با بیرون دادن این کتابها که در واقع دربرگیرندهی شطحیات چند عارف ماست، چنان خدمتی به جوانهای این نسل کرده که سالها بعد ادبیات ما نتیجهاش را خواهد دید.
آگاهی/ انتشارات فرهنگ معاصر
سوزان بلکمور نویسندهی کتاب «آگاهی» در طرح بحث خود میگوید : «آگاهی چیست؟ شاید این پرسش ساده به نظر برسد، اما این طور نیست. آگاهی هم بدیهیترین چیزی ست که میتوانیم آن را بررسی کنیم و هم دشوارترین». متوجه منظورش که هستید؟ نمیتوان به این راحتیها از چنین مباحثی سخن گفت؛ به خصوص در زمانهای که میان پژوهش علمی و کاربردهای آن در زندگی فاصلهی چندانی نیست. مترجم کتاب رضا رضایی ست که پیش از این ترجمههای او را از ناباکوف و داستایوسکی خواندهایم.
کلاسیکها
باور بفرمایید اگر داستایوسکی و چخوف و تولستوی و سلین و پروست و توماس مان و کافکا و پسوا… را نخوانده باشیم حرف زدن دربارهی ادبیات شهامت بسیاری میخواهد. این هم از چند ترجمهی به اندازهی کافی مشهور :
مجموعه آثار چخوف را انتشارات توس و با ترجمهی سروژ استپانیان بیرون داده. سلین و پروست را با ترجمهی مهدی سحابی فقید در اختیار داریم (انتشارات مرکز) و «بودنبروکها»ی توماس مان را مترجم کارهای کافکا از آلمانی به فارسی ترجمه کرده : علی اصغر حداد و انتشارات ماهی به بازار فرستاده.
سینما چیست؟
بدون شک نامِ این کتاب مشهور آندره بازن به گوشتان خورده. انتشارات هرمس این کتاب بسیار بسیار مهم را یک جا و با ترجمهی آقای محمد شهبا بیرون داده. پیش از این، از این مترجم گرانقدرمان، مجموعه داستانی خوانده بودم از نویسندگان معاصر ژاپن و حیرت کرده بودم که مترجم هر داستانی را به سبک و شیوهای متفاوت ترجمه کرده و کارش چنان لذتبخش است که مو بر تن آدم ….. اگر سری زدید به غرفهی این انتشارات به گمانم بد نیست نگاهی به کتابهای سینمایی دیگر این ناشر بیاندازید. این هم از کتابی دیگر : «پدیدارشناسی و سینما» نوشتهی آلن کازِهبیه که در واقع برشمرندهی ایرادهای کار بازن است.
انتشارات مینوی خرد
برای این یکی فقط و فقط اکتفا میکنم به نام چند کتاب منتشر شدهی این ناشر :
گزیده مقالات روایت، سفر نویسنده، داستایفسکی پس از باختین، نظریه و تحلیل درام، نمایان با ماسک و بوطیقای ساختارگرا.
برای علاقهمندان به خواندن تئوریها : انتشارات نیلوفر نیز مجموعهی هشت جلدی نقد ادبی رنه ولک را در کارنامهی خود دارد.
تریستانو میمیرد/ آنتونیو تابوکی/ قلی خیاط/ انتشارات نگیما
نوشتن از این کتاب به این سادگیها نیست چرا که نویسندهاش کتاب را میان خواب و بیداری نوشته و خواننده بارها و بارها از خود خواهد پرسید تریستانو کیست؟ چرا برای این نویسنده که از زندگی او رمانی ارنستویی نوشته حرف میزند؟ و….. قلی خیاط، دکتر در ادبیات تطبیقی، دوستی دیرینهای با نویسندهی این کتاب دارد و با اجازهی او این آخرین خواب تابوکی را به زبان فارسی ترجمه کرده. مترجم در یادداشت کوتاهش میگوید که برای بازخرید جرمش این کتاب را به فارسی برمیگرداند و برای حفظ موسیقی کلام از نویسنده اجازهنامهی کتبی دارد. انتشارات نگیما چاپ سوم کتاب آقای خیاط را نیز بیرون داده : «داستان مادری که دختر پسرش شد».
سخن آخر :
به گمان من هر کس شیوهای دارد برای انتخاب و خواندن یک کتاب. گاهگاهی هم کتابها ما را انتخاب میکنند اما بد نیست از یاد نبریم وقتی کتابی را بستیم، تازه شروع میکنیم به خواندن آن. نمایشگاه و گردش در آن به تمامیتان خوش بگذرد.