در حکایت است که مردی در نیمههای شب برای یافتن دسته کلید گم شدهاش مدتی طولانی زیر نور تیر چراغ برق در حال جستجو بود. رهگذری از او پرسید: مطمئنی که دسته کلید را همین جا گم کردهای؟ مرد پاسخ داد: نه! اما اینجا روشنتر است.
سکانس پایانی فیلم درباره الی را شاید بتوان به عنوان یکی از به یاد ماندنیترین سکانسهای تاریخ سینمای ایران به حساب آورد. اما آیا این اجازه را خواهیم داشت تا سکانسی را جدا از کلیت فیلم تحلیل کنیم؟ شاید بتوان این امر را در حیطهی تحلیل فنی مجاز دانست (بیان اینکه به عنوان مثال دکوپاژ خوب بوده است و یا تناسب میان موسیقی و تصویر در حد مطلوب ارزیابی می شود و …) اما مسلما این اجازه را در تحلیل معنایی سکانس پایانی نخواهیم داشت.
داستان فیلم، داستان جستجوی حقیقت است. حقیقت ماجرایی که کارگردان دانسته و به عمد، کوچکترین سرنخی درباره آن به تماشاگر ارائه نمیدهد. (کارگردان با کمک این ترفند، امکان تصمیم گیریهای اخلاقی را به تماشاگر میدهد) هنرپیشگان فیلم نیز در این جستوجو همراه و همگام با تماشاگران هستند و اساسا همین موضوع خط سیر داستان را تعیین میکند. علاوه بر نقش تعیین کنندهی زمینهی داستانیِ فیلم برای تحلیل سکانس پایانی؛ موضوع دیگری که باید به آن توجه کرد ضرورت تحلیل نمادین سکانس پایانی است. شاید کارگردان در طول فیلم قصد و نیتی برای نمادسازی نداشته باشد اما سکانس پایانی ضرورتا جدا از این قاعده باید به حساب آید.
احتمالا اولین سوالی که پس از دیدن سکانس پایانی در ذهن مخاطب ایجاد میشود، این است که ماشین در این سکانس نماد چیست؟ (توجه شود که به اعتقاد من ضرورتی برای بحث از اینکه آیا اساسا ماشین نماد است یا نه، وجود ندارد و شاید بتوان آن را به نوعی بدیهی فرض کرد) آیا ماشین نمادی از مدرنیستم است که در حال غرق شدن ؟!!! است و انسانهایی از طبقهی متوسط سعی در نجات آن دارند؟ (لازم است در اینجا به این نکته اشاره کنم که معمولا انسانهای طبقه متوسط، بیشترین قرابت را با مدرنیسم و ملحقات آن دارند) و چندین سوال دیگر که میتواند مطرح شود.
شاید پاسخ به این سوال نیازمند نگرشی نو به مقولهی «شناخت حقیقت» و «امکان انتخاب» است. در جایی آقای فرهادی کارگردان فیلم تصریح میکنند فیلم تلاشی است برای نشان دادن داوریهای اخلاقی انسانها دربارهی خیر و شر. و داوری اخلاقی، نیازمند «شناخت حقیقت» و «امکان انتخاب» بین خیر و شر است. حال سوالی که مطرح میشود این است که پاسخ ما انسانها به این داوری اخلاقی چیست؟
مناسب است اینجا مجددا به حکایتی که در ابتدا مطرح شد، برگردیم. پاسخ هر چند تلخ است اما متاسفانه در مورد اکثریت انسانها صادق است. ما در بیشتر مواقع برای یافتن گمشدههایمان (یافتن حقیقت، البته با کمی تساهل و تسامح در تمثیل) روشنترین راهها (سادهترین راهها) را انتخاب می کنیم. راهبردی که در فیلم توسط بازیگران (به عنوان تمثیلی از کلیت جامعه انسانی) به کار بسته میشود.
11/14/2010, 11:15 ب.ظ
با سلام
بیشتر از اینکه به اصل بحث بپردازید( تحلیل سکانس پایانی دربارهی الی) به حاشیه رفته اید.
با توجه به کلیت فیلم به نظر من نماد مدرنیسم در این صجنه با فیلم سازگاری ندارد .
به نظر شما رابطه بین مدرنیسم و داوری اخلاقی چیست؟
11/15/2010, 04:39 ب.ظ
با سلام
۱) هر کسی از زاویه ای، سوژه (فیلم) را بررسی می کند. زاویه دید من در این نوشتار، تحلیل معنایی فیلم است. البته شاید در این میان، فردی با این نوع نگاه به سینما موافق نباشد که این بحث و موضوع دیگری است.
۲) راجع به رابطه ی بین مدرنیسم و داوری اخلاقی پرسیده اید. من در اینجا به اختصار نظر شخصی ام را ارائه می دهم.
از دیدگاه من، اساسا مدرنیسم در کلیت خود منطبق است با نوعی جبر اندیشی. اینکه در این میان آیا جایی برای اخلاق باقی می ماند تا بتوان آن را مورد قضاوت و داوری قرار داد، خود موضوعی است که جای دیگری برای بحث می طلبد. اما آنچه در این نوشتار مورد تاکید بنده قرار گرفته است، عمل داوری به معنای مطلق آن (صرف انجام عمل) نیست، بلکه رویکردی است که افراد می توانند در برابر این پدیده داشته باشند. افراد فارق از اینکه آیا عمل داوری مطابق با پیش زمینه فکری شان است یا نه، دست به این کار می زنند و آنچه مورد تاکید بنده بود، رویکردی است که انسان ها در برابر این پدیده (داوری اخلاقی) در پیش می گیرند.
۳) لازم به توضیح است که این یادداشت، بسیار کوتاه و موجز نگاشته شد (بنا به تاکیدی که آقای رضا کاظمی در گزیده نویسی داشتند) و شاید به همین دلیل چندان دلنشین، خوانا و اصولمند به نظر نیاید.
با تشکر ـ حامد عبدی