توضیح آدم برفیها: ترجمه مناسب برای اصطلاح ghost writer کاتب است یعنی کسی که چیزی را که دیگری دیکته میکند کتابت میکند و این پدیده ریشه و پیشینهای تاریخی دارد. با این حال برگردان تحت اللفظی روح نگار که انتخاب نویسنده این مطلب بوده همچنان در متن حفظ شده است.
نگاه اول
میخواهم درباره ی آخرین فیلم رومن پولانسکی بنویسم ، این که قرار است چه بگویم مهم نیست این مهم است که قرار است دربارهی کجای فیلم حرف بزنم. سکانس پایانی فیلم دلیل اصلی این نوشته است، سکانسی که بیش از هرچیز ما را یاد ساختههای درخشان آلفرد هیچکاک میاندازد. همان مولفهای که عامل اصلی ایجاد دلهره در ما بود، اتفاقی در خارج از قاب میافتد و ما فقط تاثیراتش را میبینیم، محدودیم و نمیتوانیم ببینیم چه اتفاقی افتاده، کنجکاویم و مدام تلاش میکنیم تا به ماجرا پی ببریم و در همان حال رها میشویم .
این از اصلی ترین نقاط قوت یک تریلر است ، شخصیت اصلی ما از قاب بیرون می رود و ما متوجه می شویم که در آن جا اتفاقی افتاده است و تلاش ما برای پی بردن به ماجرا به دست کارگردان می افتد ، کارگردان با خلاقیت و نواوری خود یک نشانه از خارج قاب برای ما میفرستد و حالا است که ما به تمام یا قسمتی از ماجرا پی میبریم با این شگرد نه تنها بیننده را بیشتر با فیلم درگیر میکنیم بلکه تعلیق هم می آفرینیم .
حال به سکانس پایانی همین فیلم که یکی از بهترین پایانهای سینمایی چند سال اخیر است بنگریم: نویسنده را میبینیم که ورق به دست از مقابل قاب میگذرد و از طرف دیگر آن خارج میشود ، دو نکته در قاب (که شاید زمانی نزدیک به چند ثانیه را میگیرد ) خیلی برجسته است:
۱- ماشینی با سرعت عبور میکند، همان لحظه فکر می کنیم ولی کارگردان این مهلت را به ما نمیدهد.
۲- ورقهای معلق شده در هوا که حالا به داخل قاب میآیند.
خیلی باشکوه است. اگر به قاب بیشتر توجه کنیم تصویری از رئیس جمهور را میبینیم که زاویه دیدش به خیابان و در واقع به ما است، او شاهد پر پر شدن ورقهای زندگی نامهاش است که همین زندگینامه جان چندین نفر را در فیلم به طور مستقیم گرفته است.
این پایان همان پایانی است که میشود از این فیلم انتظار داشت، نویسنده (که حتی نامش هم در فیلم نمیآید ) به خاطر کنجکاوی و خطری که اصلا تهدیدش نمیکرد به دنبال راه فرار بود و حالا در پایان نابود میشود.
پولانسکی به هر موضوعی در فیلمهایش خیلی سیاه مینگرد، خیلی بد بین است البته این موضوع ریشه در زندگیاش دارد که بحثی جداست ، این دنیای سیاه و تیره پولانسکی در این فیلم هم خود را نشان میدهد که البته از حسنهای فیلم است .
نگاه دوم
سال ۲۰۱۰ شاهد دو تریلر خیلی خوب بودیم یکی یک تریلر روان شناسانه ( جزیره شاتر ) و یکی یک تریلر سیاسی روحنگار . در واقع مارتین اسکورسیزی از سبک و سینمایی پولانسکی الهام گرفته بود ـ فارغ از خوب یا بد بودن هر کدام از این فیلمها ـ ولی فیلم پولانسکی اریژینالتر است .
فیلم بسیار به قواعد ژانر پایبند است و همه چیز سر جای خودش اتفاق می افتد در واقع یک مرد ناخواسته وارد دنیایی میشود که باید خود را از آن سالم بیرون بیاورد، همهی این قواعد در کنار کارگردانی خوب و موثر پولانسکی که کمتر در فیلم دیده میشود ( به عمد البته ) به فیلم ریتم و ضرباهنگی خوب میدهد که بیننده را تا پایان نگه می دارد ولی مشکل کجاست ؟
مشکل این جاست که فیلم فاقد آن پیچیدگی نهایی است، پولانسکی در پایان به تمام سوال ها و رمز ها پاسخ میدهد و هیچ چیز را برای بیننده بی جواب باقی نمیگذارد، در واقع پولانسکی گرهی نهایی را که باید بیننده آن را هر طور که میخواهد باز کند ایجاد نمیکند شاید بهتر است به نمونهی شبیه این فیلم در همین امسال یعنی جزیره شاتر اشاره کرد که چه گونه پایانش را رقم میزند !
نگاه سوم
آیا روح نگار تجربه ی جدیدی در کارنامه پربار پولانسکی است ؟
پاسخ خیر است، مستاجر ، انزجار ، بچه رزمری و … همه ساختههای همین مرد هستند که در زانر تریلر قرار می گیرند پس در این بین جایگاه روح نگار کجاست ؟
این فیلم کارگردانی خوبی دارد اما حرف جدیدی برای گفتن ندارد، فارغ از تمام این حرفها فیلم از فیلم نامه ضربه میخورد، در واقع همه میدانیم که فیلمهای تریلر برپایهی نقطههای اوج و شوکها استوار است اما در این فیلم این اتفاقها خیلی دیر می افتد یعنی نقاط اوج فیلم سر جای خود نیست و این به خودی خود جذابیت فیلم را کاهش میدهد به طوری که اصلیترین شوک فیلم که بیننده خیلی قبل از آن منتظرش است در پایان فیلم روی میدهد و باز همین فیلم را با دیگر فیلم استاندارد امسال یعنی جزیره شاتر مقایسه کنیم خواهیم دید در ان فیلم شاهد سه نقطه اوج اصلی هستیم و این موضوع به طبع بر بهتر بودن یا نبودن فیلم تاثیر میگذارد.
البته تعلیق و کشش حاکم بر فیلم فوق العاده است و دلیل اصلی این موضوع هم همین فاصله انداختن بین نقاط اوجی است که کنجکاوی بیننده را بیشتر میکند. در واقع روح نگار بیشتر فیلم فیلمنامه است تا کارگردانی، و از این رو است که ایرادات فیلم نامه بیشتر خودش را بروز میدهد حال آن که کارگردانی پولانسکی خیلی خوب در فیلم نمود یافته است .
باز هم به همان سکانس پایانی باز میگردیم. چه چیزی در بین آن ورقهای معلق در هوا هست؟؟ عوامل اصلی گردآورنده این کتاب کجا هستند؟ پاسخ ساده است، آنها در بین این ورقهای معلق محو و گم شده اند!
08/16/2010, 07:43 ب.ظ
نویسنده ی مخفی یا پنهان به نظر من صحیح ترین حالت برای ترجمه ی اسم فیلم است.