نمایش نورا اقتباسی است از خانه عروسک هنریک ایبسن که به موضوع تلخ روابط انسانی و جایگاه زنان در جامعهی مرد سالار میپردازد. این نمایش سنت ستیز در زمان نگارش دشمنان زیادی را برای ایبسن رقم زد و کار به جایی رسید که در اروپا بر روی کارتهای عروسی و میهمانی نوشته میشد لطفا درباره ی نمایشنامهی خانهی عروسک صحبت نکنید. میتوان گفت این نمایش نامه یکی از پایههای فمینیسم را بنا مینهد که ایبسن با آن به جنگ انسانهای نخ نما شدهی جامعه رفت.
علیرضا کوشک جلالی به عنوان کارگردان بر آن است تا این اثر کلاسیک را با جوامع در حال گذار به مدرنیته تطبیق دهد و با به روز کردن روابط بین آدمها شبیه روابط اجتماعی امروز، عمق وضعیت زنان در این گونه جوامع را نمایش دهد. این رویکرد با استفاده از تکنیکهای غیر رئالیستی و کمیک کردن اجرا و هم چنین حذف برخی صحنهها و اضافه کردن برخی دیگر برای درک مضمون همراه بوده است.
گرچه کوشک جلالی در جهت تبدیل نمایش نامهی ایبسن به قالبی همه فهم، گامهایی اساسی برداشته است اما این اثر آن طور که شایسته است با تودهی مردم ارتباط برقرار نمیکند و اثر را هر چه بیشتر به گونهای تله تئاتر تبدیل میکند. با این که تماشاگر با مسائل سادهی مطرح شده در نمایش او ارتباط برقرار میکند، اما ضرورت طرح این مفاهیم را فراموش میکند و عدم پذیرش شخصیتها و بعضی از عکس العملها را توسط تماشاگر به دنبال دارد.
بیشترین تاثیر گذاری اثر درست زمانی است که کارگردان عمیقترین تغییرات را در جهت تطبیق نمایش نامه ی ایبسن با شرایط روز داشته است. به طور مثال اضافه کردن مرگ هلمر در صحنهی آخر، که با بازی درخشان پیام دهکردی تکمیل میشود، قدمی موثر در ارتباط بیش از پیش با تماشاگران بوده است و یا تغییر عنوان نمایش خانهی عروسک به نورا در جهت تاکید بیش تر بر شخصیت زن.
در این نمایش تغییر شخصیت نورا در انتها و بی اعتقادی به معجزه یا وقوع جنون در شخصیت هلمر به عنوان نماد انسانی ضعیف و سلطهگر و هم چنین طعنه به قوانین جامعه و کارکرد کلیسا در برخی دیالوگها به تنهایی ظرفیت تبدیل شدن به صحنه ای ماندگار را دارند، اما لازمهی این اتفاق در آثار کلاسیکی چون نورا، توفیق دیالکتیک نظم و نوآوری است که کارگردان میان طرح و ابداع ارتباط برقرار کند. دیالکتیکی که بیننده درک کند و به شناختی تازه از زندگی و روابط و نیروهای حاکم بر آن برسد.
از طرفی دیگر تغییراتی که نورا به آن ها دچار میشود، نیاز به زمان دارند. مهمترین کارکرد زمان در این زمینه، موجه جلوه دادن تغییر در شخصیت است. برای شخصیت اصلی این نمایش، نورا، این محدودیت زمانی، کارگردان را در واقع نمایی رفتار و تصمیم با مشکل مواجه ساخته است و محدودیت زمانی بدل به محدودیت امکانات کارگردان شده است. اما به جز زمان، عوامل دیگری نیز در نمایش نقش دارند، مثلا طراحی صحنه و لباس که از آن در موجه جلوه دادن رفتار یا تغییر درونی یا اخذ تصمیمی متفاوت از جانب شخصیت استفاده شد، مساله ای که کوشک جلالی به آن دست یافته است و با بازی خوب پانته آ بهرام، پیام دهکردی، بهناز جعفری، احمد ساعتچیان، افسون دلخواه و رضا مولایی از نورا نمایشی قابل قبول به اجرا می گذارد.
کارشناس ارشد علوم سیاسی
09/21/2010, 10:25 ب.ظ
سلام.
خسته نباشید.
داشتم دربارۀ «نورا» سرچ میگردم که پام به اینجا باز شد. امشب دیدمش و اسفبار بود به نظرم. در یادداشتی که در سایت فوق خواهم نوشت (و آدرسش رو اینجا براتون چذاشتم – در چند روز آینده میتونیدن بخونینش. اونجا دلایلم رو توضیح میدم و میگم که چرا ایبسن در گور لرزید…