شاید عیار ۱۴ را به اندازه نفس عمیق دوست نداشته باشیم ولی عیار۱۴ بعد از چند سال از گذشت نفس عمیق فیلم قبل قبولی از پرویز شهبازی است .
شهبازی در این فیلم با شناخت درست از فیلم نامه به خوبی فیلم را از یک روایت ساده و کلاسیک خارج می کند و حرف خود را می زند .
عیار۱۴ با آن روایت وسترن وارش به جای قرار دادن ۲نفر در مقابل هم (محمدرضا فروتن ، کامبیز دیرباز ) ، فرد را در مقابل خودش قرار می دهد آن هم در فضایی لامکان که گویا آخر الزمان فرارسیده است . هیچ کس نمی تواند محمدرضا فروتن را نجات دهد .
پرویز شهبازی با تیزهوشی جای قهرمان و ضد قهرمانش را عوض می کند و با گذشت فیلم نقاب از چهره قهرمانش که قرار است با او همذات پنداری کنیم بر می دارد و چهره واقعی اش را به ما نشان می دهد .
عیار۱۴ از معدود فیلم هایی است که از لوکیشنهای فیلمش به خوب یبهره می گیرد، فضای سرد و گرفته شهر به طرز عجیبی با روابط بین انسان های شهر و حالات درونی شخصیتها ارتباط دارد و نزدیک است .
عیار۱۴ که میتوانست یک داستان ساده از یک انتقام و کینه ی قدیمی باشد به برزخی برای محمدرضا فروتن تبدیل می شود که او را در مقابل اعمالش تنها میگذارد . عیار۱۴ با قرار دادن رگههایی از درام به بیان روابط میان محمدرضا فروتن و دوست دخترش نیز میپردازد . عیار ۱۴ در شخصیتپردازی فوق العاده است ، چنان کامبیز دیرباز را به ما نشان می دهد که گویا بعد از ۵ سال با یک نقشه و با عزمی راسخ برای انتقام وارد شهر شده است. به سکانس ورودش به شهر توجه کنید، با تخمه هایی در جیب و گام هایی استوار به سوی هدفش گام بر می دارد .
اگر آن سکانس انفجار کامیون خوب از کار در می آمد بیشتر و بیشتر میشد به این فیلم افتخار کرد ولی حیف از که در ایران دست و پای کارگردانان بسته است .
در پایان میتوان به کارگردانی افتخاری کیارستمی برای سکانس آخر اثر اشاره کرد که چه باشکوه فیلم را به پایان میبرد ، کامبیز دیرباز سوار بر ماشین در اعماق برف ناپدید میشود و موسیقی جاودانه آداجیوی آلبینونی مو بر تن بیننده سیخ میکند .
عیار۱۴ را میتوان دوست داشت به خاطر نکتهها و ظرایف هوشمندانهای که دارد و به شهبازی برای خلق آثاری درخور و باارزش امید بست، چون کارش را خوب انجام داده است.