نقش منتقدان ادبی در پایان ادبیات

, , ارسال دیدگاه

 

در این نوشته به شرح ویژگی های نقد ادبی و نشان دادن جایگاه نویسنده و ضد نویسنده در جامعه امروز می پردازم.

بدیهی است که یک متن ادبی باید عاری از توهین باشد زیرا یک نویسنده واقعی نیازی به توهین کردن به دیگران ندارد حتی اگر بخواهد نوشته دشمنانش را نقد کند.

در یک نقد ادبی لحن منتقد، سلامت نفس و یا غرض ورزی او را نسبت به فردی که اثر یا آثارش مورد نقد است نشان می دهد و مخاطبان ادبیات می توانند با مشاهده لحن به کاررفته در یک نقد ادبی منتقد را از منتقدنما تشخیص دهند.

پرسشی که مطرح است این که آیا شیوع توهین نویسی در جامعه امروز به جای نقد ادبی پایان ادبیات را رقم خواهد زد یا در آینده نیز همانند امروز نوشته های حاوی توهین جایی بین آثار ادبی نخواهند داشت؟

 کسانی مثل رضا براهنی،  فتح الله بی نیاز و فیروز زنوزی جلالی با دوری از توهین کردن به دیگران فقط خود اثر را مورد بررسی قرار می دهند. در نوشته های این افراد ما کلمه های حاوی توهین نمی ینیم یا خیلی کم می بینیم و با ویژگی های متن ادبی از دیدگاه آنان مواجه هستیم درحالی که کسانی مثل مهدی عاطف راد به جای نقدنویسی توهین نویسی می کنند و در متن هایی که به نام نقد منتشر می کنند به جای بررسی اثر به صاحب اثر می تازند و از دادن دشنام و به کار بردن کلمات زشت رویگردان نیستند.

این که کدام دسته از این افراد واقعا به ادبیات می پردازند و کدام دسته به فکر پایان دادن به ادبیات هستند موردی بدیهی است. کسانی که واقعا متن ادبی می نویسند نیازی به استفاده از دشنام در نوشته هایشان ندارند و دلیلی برای منفی نویسی درباره صاحبان آثار ادبی به جای پرداختن به خود آثار نمی بینند. توهین نویسی به جای نقدنویسی در صورت تکرار به عادت فرد تبدیل می شود و کم کم نوشته های او را از نقد ادبی دور می کند.

غرض ورزی در نوشتن نقدهای ادبی در ایران باعث شده که در سال های اخیر عده ای از منتقدان ادبی به بحث درباره این معضل مهم در نشریات بپردازند. فیروز زنوزی جلالی در مطلبی در روزنامه ابرار شماره ۵۵۷۲ منتشر شده در سال ۱۳۸۷ می نویسد:

«نقدها معمولاً با حب و بغض و کلى گویى هایى همراه است که نقطه نظر نویسنده را مطرح مى کند» 

در کتاب های نقد ادبی ممکن است توهین و دشنام توسط نویسندگان این کتابها به کار رفته باشد اما آنچه کمتر مورد توجه است حجم سطرهای حاوی دشنام نسبت به حجم کل کتاب است. به عنوان نمونه در کتاب سه جلدی «طلا در مس» نوشته رضا براهنی چند مورد از این دست در صفحه های ۱۴۶۲، ۱۴۶۶ و ۱۵۰۳ در استفاده از کلمات خرمگس، «رفتار بچگانه» و«موضوع روانشناسی» در وصف افرادی که آثارشان مورد نقد براهنی بوده – و نه آثار آنها- دیده می شود اما این موارد نسبت به حجم کل این کتاب سه جلدی که بالغ بر دوهزار صفحه است ناچیز است اگرچه بهتر بود چنین مواردی نیز در این کتاب وجود نداشت و نویسنده خشم خود را قبل از خرده گیری بر شاعرانی که آثارشان را مورد نقد قرار داده فرومی خورد.

سانسور کردن نوشته دیگران از ویژگی کسانی است که توهین هایشان را به جای نقد ادبی تحویل دیگران می دهند. این افراد چون حاضر به پذیرفتن این واقعیت نیستند که مردم باید در جریان نوشته  خوب از بد قرار گیرند توهین نویسی را به جای نوشتن نقد ادبی اشتباه می گیرند و با سانسور پاسخ نویسنده به زعم خود جلوی انتشار دیدگاه آنان را می گیرند بلکه مخاطبان ادبیات از پاسخ نوشته شان مطلع نشوند.

با وجود کاستی های مطرح شده در نقد ادبی این امید همچنان وجود دارد که منتقدان ادبی با دوری کردن از کاربرد کلمات نامناسب و الفاظ زشت نقدهایشان را با لحن سالم بنویسند تا پایان ادبیات به شیوه ای که مدّ نظر منتقدنمایان توهین گرا است اتفاق نیفتد و انتشار کتابهای نقد متعدد در سال های اخیر که این ویژگی مهم را دارند این امید را برای حفظ ادبیات سالم و توانمند تقویت می کند.

منابع

۱. زنوزی جلالی، فیروز. روزنامه ابرار، شماره ۵۵۷۲، ۱۳۸۷

۲. براهنی، رضا. طلا در مس، ناشر: انتشارات زریاب، ۱۳۸۰

۳. عاطف راد، مهدی. نشر اینترنتی آثار. آرشیو به انضمام آثار ۱۳۸۸

۴. بی نیاز، فتح الله. نگره: نقد ادبیات داستانی، ناشر: فرهنگ کاوش، ۱۳۸۶

 

 

 

ارسال دیدگاه

(*) لازم، ایمیل شما منتشر نخواهد شد