نگاهی به نشریات زرد و زردنگاری

, , ارسال دیدگاه

 

پرتره ی گلزار با خبری جنحالی در باره دزدیده شدن اتول مدل بالایش؛ماجرای پاسخ منفی خانم افشار به خواستگاری یک آدم

مهم؛ماجرای فوتبالیست خواننده در دبی؛چهره ی روتوش شده علی نیکبخت واحدی که هفته ای یک بار بر می گردد استقلال؛انرژی درمانی ؛خبری درباره ی معافیت از خدمت نظام  وظیفه ؛ ماجرای دختری فراری که مدیر عامل شرکتی را فریفت و … و ده ها خبر از این دست هر بار که از کنار کیوسک روزنامه فروشی می گذریم به چشم می خورند.سرسری بهشان نگاه می کنیم و عبارت نشریات زرد به ذهنمان میتابد و بی تامل اینکه علل پیدایش ،کارکردها و از آن مهمتر علت بقا و تداومشان چیست از کنارشان عبور می کنیم.

 

نشریات حاشیه پرداز یا زرد همواره وجود داشته اند و خواهند داشت اما کمتر مورد تحلیل محتوا و مطالعه ی پیمایشی پیرامون مخاطب شناسی قرار می گیرند.همواره حضور دارند حتی اگر رنجیده خاطر شویم  از اینکه چرا تیراژی بیش تر از نشریات پر و پیمان و اندیشه ورز دارند.

 

 اینکه چرا توسط مخاطبانی از همه ی قشرهای اجتماعی موجود خوانده می شوند و … شاید در علیت نگاری زود گذر یکی از عوامل پدید آمدن زرد نگاری را باید ساده خواهی و هیجان دوستی غالبا عمومی دانست که در توده های عموما بی شکل اجتماعی وجود دارد.یعنی عامه ی مردم ترجیح می دهند مثلا به جای تحلیل ساختاری و مضمونی و تئوریک یک فیلم بدانند در پشت صحنه سینما چه می گذرد.

 

در واقع این علاقه به پشت صحنه و غلبه ی همواره ای حاشیه بر متن در اغلب حوزه ها موجب می گردد عده ای با آگراندیسمان آنچه در برون متن یک پدیده ی اجتماعی رخ می دهد متن را به حاشیه برانند. آنگاه دیدن عکس فوتبالیستی که کنار اتومبیل آنچنانی اش ایستاده و لباس های مارک دار پوشیده برای مخاطب جذابیتی بیش از خود ورزش فوتبال به عنوان یک عنصر جدایی ناپذیر جامعه ی مدرن می یابد.

 

در این میان رسانه ها در فرایندی که دارای تاریخیت است دست به آفرینش ستاره ها می زنند و روز به روز به جداسازی آنها از عامه ی مردم پرداخته و ناگهان زندگی یک ستاره در وانمایی ای قوم زده تبدیل به عنصری فرا عمومی می گردد و بدین ترتیب همواره هاله و فاصله اجتماعی ای کاذب بین ستاره ها و توده ها وجود دارد.اما اگر از دیدگاه نهادی و کارکرد گرایانه به زرد نگاری بنگریم ، نخست به این نکته باید بپردازیم که کارکرد اجتماعی این رسانه ها چیست .چرا که از این دیدگاه اگر یک نهاد اجتماعی کارکردی نداشته باشد تداومش دچار اختلال خواهد شد و بقایش تهدید می گردد.

 

رسانه های زرد نیز در جامعه ای که غرق در روزمرگی است و دارای مشغله های ورم کرده ی مدرن،  فرصتی است برای والایش و برون فکنی.مجالی است برای آنکه بخوانید بدون اینکه تفکر کنید.چرا که نه فرصت و نه حوصله ی تفکر   دارید.در واقع مخاطب این رسانه ها ترجیح می دهد وقت آزادش را نه با مبحثی معنامند که با خبری جذاب ، سطحی و لحظه ای بگذراند.و این که در جامعه ای بیمار و افسردگی زده که در آن هیچ نهادی برای شادی عمومی سامان یافته و تخلیه هیجان های عمومی طراحی نشده و اصولا  در آن چنین مباحثی محلی از اعراب ندارند و نه جوانش جوانی کردن آموخته و نه پیر فرزانه پیشگی و… زرد نگاران این فرصت را می یابند که به فرا خود خاک خورده ی مخاطبان خویش راه برده و با تلنگری آنی به خاک تکانی از آن بپردازند.

 

 این رسانه ها پاسخی هستند به زنگار زدگی عقلانیت  صوری جامعه امروز که بی دلیل خرد ورزی شمرده می شود.حال آنکه در تار و پود خویش رنگ و لعاب فرم زدگی ،کلی گرایی،شعایر محوری و فرد گرایی نفع جویانه افراطی دارد.این گونه است که آگاهی کاذبی که تولید می کند به جای آنکه پیش مرحله ی رسیدن به آگاهی راستین باشد خود به هدفی اصلی تبدیل می گردد.یعنی اینکه نباید توقع داشت که مطالعه ی نشریات زرد موجب ایجاد علاقه مندی به مطالعات عمیق تر و در نتیجه گسترش آگاهی های عمومی گردد. زرد خوانی مقدمه ی گسترش مطالعه گری نیست.

 

از منظری دیگر زرد نگاری حاصل کنش متقابلی است بین صاحبان قلم زرد و حوزه ی عمومی.شما مخاطب دارید پس به روند و شیوه ی نگارش خویش ادامه می دهید؛ به کار خویش شاخ و برگهای افزون تر و جدیدتر می بخشید  و مخاطبانتان بیشتر به سمتتان کشیده می شوندو در این دیالکتیک زرد رنگ ، آثار و شبه اندیشه هایتان باز تولید می گردد. اینجاست که ساحت فرهنگ با تیزی لبه ی اسکناس خراشیده می شود و شمارگان بالا و بالاتر می رود تا به سطح برسد.

 

 

 

 

ارسال دیدگاه

(*) لازم، ایمیل شما منتشر نخواهد شد