نگاهی به مجموعه «شمس العماره» و سریال‌های طنز تلویزیون

, , ارسال دیدگاه

با نگاه به  نیم قرن تاریخ تلویزیون در ایران سریال های انگشت شماری را می بینیم که توانسته اند به معبد طلایی حافظه تصویری ایرانیان راه یابند. از این دست مجموعه ها در قبل از انقلاب می‌توان از «دایی جان ناپلئون»، «مراد برقی»، «خانه قمرخانم» و «سلطان صاحبقران» نام برد. بعد از انقلاب هم «هزاردستان»، «روزی روزگاری»، «امام علی‌ ع» و «زیر تیغ» و چند تای دیگر توانستند به سطح تاثیرگذاری عمیق و داشتن مخاطب وسیع  دست پیدا کنند.

برای انتخاب بهترین سریال های تلویزیونی لازم است که نظرسنجی گسترده‌ای در بین مخاطبان میلیونی تلویزیون انجام شود، و یا اینکه مجلات سینمایی و هنری نظرسنجی سراسری از منتقدان به عمل آورند؛ چیزی شبیه انتخاب بهترین فیلمهای ده سال اخیر. اما کماکان انتخاب حقیقی در طول زمان اتفاق می‌افتد و حتی سالها پس از پخش سریال خودش را نشان می‌دهد. مجموعه دایی جان ناپلئون ساخته ناصر تقوایی از این نظر نمونه است؛ چرا که پخش آن سالها پیش قبل از انقلاب صورت گرفته و پس از آن در نوارهای ویدیویی و CD  و DVD بارها دیده شده است. میزان محبوبیت یک اثر نمایشی را می‌توان از ردپایش در فرهنگ عمومی دریافت. اصطلاحاتی چون «کار، کار انگلیساس» و یا «توهم توطئه» و یا «نگاه دایی جان ناپلئونی» در فرهنگ عمومی و گفتار نقادانه راه یافته‌اند و نشان دهنده تاثیرگذاری عمیق دایی جان ناپلئون هستند.

مجموعه «شمس‌العماره» اولین تجربه تلویزیونی سامان مقدم به طور آشکار  دایی جان ناپلئون را شبیه سازی کرده است. ساختار و روایت طنز هر دو سریال، حضور شخصیتی چون رحمت با شباهت انکار ناپذیرش در فرم بازی و شخصیت پردازی به مش قاسم، بستر روایت قصه در عمارت در قیاس با باغ دائی جان، حضور نام هدایت خان و عمه شمسی به عنوان بزرگ تر فامیل در قیاس با دائی جان، حضور شخصیت آسان گیر و حلال مشکلات عمو هرمز در مقابل عمو اسدالله ، وجود شخصیت های عامل تهدید کیان خانواده و میهن چون آقاجان و وجود غریبه ای مزاحم به اسم پری خانم وجود عشق های پنهان و آشکار و دست آویز قرار دادن تم های عاشقانه و ازدواج برای پیش بردن داستان اصلی و داستان های فرعی، همه و همه نشانگر شباهت های بسیار زیاد شمس العماره به دائی جان ناپلئون هستند. هرچند که در تم اصلی، دائی جان ناپلئون سریالی سیاسی بود و شمس العماره به دلیل محدودیت های مضمونی موجود و… سیاسی نیست و بیشتر خانوادگی است اما وجود علائم مذکور شباهت این دو سریال را به وضوح مشخص می کند.

اقتباس و گرته برداری در عالم هنرهای تصویری امری عادی است اما معمولاً نمونه های اقتباس خوب و هوشمندانه در سینما و تلویزیون ایران کمتر دیده می‌شود. شمس العماره با الگو قرار دادن یکی از بهترین سریال های تاریخ تلویزیون ایران سعی کرده اثری در حد بالا و بیشتر از استانداردهای سطح پائین تلویزیون ایران ارائه کند. یکی از مهمترین نقاط مثبت شمس العماره بازی های خوب این سریال و توانائی اثبات شده مقدم در بازی گیری از بازیگران و کنترل صحنه است. خاستگاه تئاتری عمده بازیگران این مجموعه و توانائی های بازی تئاتری بازیگران این مجموعه باعث شده، شمس العماره در باور پذیری شخصیت ها و همذات پنداری بیننده با شخصیت های داستان نمره بالائی به خود اختصاص دهد. بازی مرجانه گلچین به زیبائی بیانگر توانائی های چهره و بازی چهره (میمیک) این بازیگر و تاثیر گذاری این سبک بازی در واقع نمائی شخصیت داستان است. حضور رؤیا تیموریان و همسرش مسعود رایگان نیز وزن و استاندارد بازی ها را در این سریال تا حد مطلوبی افزایش داده. تیموریان به نقش یک زن فضول و ساده دل و گاهی هم آب زیر کاه و اعصاب خورد کن همه مؤلفه های لازم در احساس همدلی و آزردگی بیننده از یک شخصیت را به خوبی در بازی خود دارد. پری خانم ادامه شخصیت رویا تیموریان در فیلم «کافه ستاره» است.

داستان شمس العماره اگرچه در خانواده هایی می‌گذرد که ظاهراً از طبقات مرفه جامعه هستند، اما فرهنگ جاری در این سریال را می‌توانیم به کل جامعه ایرانی مربوط بدانیم. نکته جالب اینجاست که در شمس العماره طبقه مرفه به دور از تصویر کلیشه‌ای سریال های خانواده یا درجه دوم تلویزیون نشان داده می‌شود. تصویر سطحی که مخاطب ایرانی به دلیل کثرت و تکرار آن در طول سالها بسیار با آن آشناست : اینکه پولدارهای مرفهین بی‌دردی هستند که از محرومان جامعه خبر ندارند و در دنیای خوشی ها و گناهان خود غرق هستند! در شمس العماره از این نگاه خبری نیست و تصویر طبقه مرفه بسیار به واقعیت جامعه ایرانی نزدیک است. البته در نقدها و اعتراضاتی که به این سریال وارد شده به همین نکته اشاره شده و برخی از منابع ایدئولوژیک این سریال را به دور از ارزشهای دینی و اسلامی دانسته اند.

در شمس العماره زندگی ایرانی جریان دارد. روابط و آداب و رسوم و شیوه خانه داری و آشپزی ایرانی و ضرب المثل ها و گوشه و کنایه های مرسوم و خیلی چیزهای دیگر در متن صحنه ها تنیده شده. گرچه شخصیت ها وام گرفته از سریالی مشهور هستند، اما بسیار امروزی و اینجایی هستند. سامان مقدم جوانان نوجوی ایران امروز را نشان می‌دهد که می‌خواهند مستقل باشند و خودشان تصمیم گیرنده زندگی‌شان باشند اما سنت و عرف را هم به یکباره کنار نمی‌گذارند. شیوه خواستگاری ها در این داستان همان شیوه سنتی است و از ارتباط دختر و پسری به سبکی که در این سالها رایج شده خبری نیست.

شمس العماره سریالی شخصیت محور است و جذابیت شخصیت هاست که مجموعه را به پیش می‌برد. مخاطب شمس‌العماره پیچیدگی داستانی یا داستان های فرعی پر کششی نمی‌بیند. ضعف در داستان‌پردازی را البته باید یکی از مشکلات شمس‌العماره دانست. الگوی ورود و خروج خواستگاران از زندگی لیلا گاه بیش از حد تکراری و دستمالی شده به نظر می رسد. علاوه بر این در قسمت هایی داستان سریال اصلاً پیش نمی‌رود و باز بار سریال تماماً بر دوش شخصیت های جذابی چون مش رحمت و زیور و پری خانم می‌افتد که با حاضرجوابی و خلق موقعیت های مفرح مانع افت سریال شوند. سطح نویسندگی شمس العماره از حد معمول سریال های تلویزیونی ما بالاتر است و گاهی حتی نمونه ای عالی دیالوگ نویسی و اجرای خوب آنها دیده می‌شود. شاید اگر سریال به طور شبانه پخش نمی‌شد و مثل سریال های قدیمی محدودیت زمان و قسمت های مشخص داشت با داستان قویتری روبرو بودیم. اما با حجم بالای تولید سریال در صداوسیما، بعید است که پس از این روند سریال ها به صورت هفتگی باشد. سریال های یکی پس از دیگری پخش می‌شوند و خیلی‌هایشان اثرگذاری پایینی دارند و خیلی زود از یاد بیننده می‌روند.

واکنش بینندگان به شمس العماره مثبت بوده است و آنرا دنبال کرده اند. این بازخورد مثبت می‌تواند نشانه دهنده چند نکته اساسی در تلویزیون ایران محسوب شود.   نخستین نکته عطش تماشاگر تلویزیون به سریال‌های عاطفی و خانوادگی است؛ اصل مهمی که مخصوصا در سالیان اخیر بسیار مغفول مانده است و سریال‌هایی چون شمس‌العماره از جمله برنامه‌هایی هستند که استقبال از آنها پیش از آنکه به‌وجود خود اثر بستگی داشته باشد به کمبودش در نوع تولیدات سیما بستگی دارد. حتی در سریال رزمی و حماسی «جومونگ» هم دیدیم که مخاطب ایرانی مایه های ملودراماتیک آنرا دنبال می‌کند و علاقمند سرنوشت عاطفی شخصیت هاست.  بسیاری از مخاطبان سیما از وجود سریال‌های پلیسی و کارآگاهی که با چاشنی مخاطرات اجتماعی تولید می‌شود گله دارند. بنظر می‌رسد داستانهایی با چاشنی مهر و محبت و عشق و دوستی‌ هنوز در صف اول علاقمندی مخاطب ایرانی است. تهیه کنندگان تلویزیونی ما باید متوجه شده باشند که راه ارتباط با مخاطب جوانان تنها در سرعت و هیجان و راز و معمای پلیسی نیست. شمس‌العماره از نظر نگاه متفاوت به مضمون آشنای ازدواج و خواستگاری نمونه خوبی است.  نکته دوم ضرورت توجه به داستان و در واقع ادبیات فیلمنامه است. چرا که نبود داستان قوی می‌توان هر اثری را حتی با یک تیم حرفه‌ای تولید و بازیگران بسیار خوب  را به اثری معمولی تبدیل کند. این درست است که در اکثر اوقات تماشاگر تلویزیون کمال گرا نیست و خود را با هر سطح سریالی تطبیق می‌دهد اما وجود داستان قوی و جذاب می‌تواند تضمین‌کننده موفقیت اثر در جذب بالای مخاطب و اغنای وی باشد.

حالا دیگر انتظار این است که  تلویزیون در شیوه آزمون وخطای خود به یک جمع بندی برسد. سریال های نود شبی یا شبانه با کارهای طنز مهران مدیری و مهران غفوریان و دیگران آغاز شد. پس از آن بود که مجموعه های داستانی هم به صورت شبانه یا یک شب در میان پخش شد و نمونه های خوب آنها مورد استقبال مخاطب هم قرار گرفت. اگر کیفیت تولید سریال های شبانه بالا برود و همه چیز تحت تاثیر زمان سریع تولید برای رساندن به پخش قرار نگیرد، می‌توان امید داشت که سریال های جذابتری (حتی بهتر از شمس‌العماره ) به خانه های مخاطبان ایرانی پا بگذارند.

 

ارسال دیدگاه

(*) لازم، ایمیل شما منتشر نخواهد شد