نحن نقص علیک احسن القصص (یوسف – آیه ۳)
ما بر تو بهترین قصه ها را می خوانیم.
بی شک مجموعه ی تلوزیونی یوسف پیامبر(ع) یکی از پربیننده ترین برنامه هایی می باشد که هر جمعه ساعت ۱۰ شب مخاطبان زیادی را در سراسر کشور پای تلوزیون می نشاند. تم عاشقانه ی داستان یوسف و زلیخا یکی از اصلی ترین دلایل ماندگاری و نقل سینه به سینه ی آن در طول تاریخ و در بین ملل مختلف خصوصاً مردم خاورمیانه است که بارها الهام بخش سروده های شاعران، قلم نویسندگان، تابلوهای نقاشان و به طور کلی هنر هنرمندان جهان بوده است.
اینطور به نظر می رسد که با توجه به افزایش آمار بی بندوباری های جنسی در کشور که قربانیان آن دچار بیماری های عصبی، بیماری های مقاربتی بالاخص ایدز، افسردگی و حتی خودکشی می شوند از سویی و ماهیت داستان یوسف و زلیخا که در بر دارنده ی مفاهیم کنترل هواهای نفسانی و صبر در راه خدا می باشد از سوی دیگر، سیاستگذاران کلان صدا و سیما را بر آن داشت تا با ساخت مجموعه ی تلوزیونی یوسف پیامبر(ع) ، گامی در راه پر کردن خلاء معنوی نسل جوان، یاداوری داشتن پشتوانه ی محکم الهی در صورت جلوگیری از سر کشی هوای نفس و ایستادگی در برابر هجمه ی تبلیغاتی رسانه های مستهجن بردارند.
اینک بعد از پخش بیش از چهل قسمت از این مجموعه که یک پروژه ی پرهزینه و زمان بر صدا و سیما بوده است، تا حد زیادی می توان به قضاوت هایی درباره ی کیفیت ساخت و نحوه ی جهت گیری های فکری دست اندرکاران آن دست یافت. صدا و سیمایی که در کارنامه ی خود ساخت مجموعه های تاریخی- مذهبی دیگری از جمله امام علی (ع)، تنهاترین سردار، ولایت عشق و مریم مقدس (ع) را دارد که می توان مجموعه ی امام علی (ع) را یکی از موفق ترین و پربیننده ترین سریال های ایرانی نامید. اما در باره ی مجموعه ی یوسف پیامبر (ع) که پخش آن هم دوره با پخش سریال های پر بیننده ی کره ای شده است، نظرات متفاوت و گاه متضادی وجود دارد: طبقه ی متوسط فکری جامعه که اکثریت آنرا هم تشکیل می دهند این سریال را به دلایلی مثل داشتن داستانی خوب و عاشقانه و البته مذهبی و قرآنی، روایتی ساده و قابل فهم بدون دردسر، استفاده از دکور عظیم و فضا سازی پرخرج، گریم بازیگران زن و دارا بودن نکات آموزنده و پیام اخلاقی در حد شئونات یک خانواده ی ایرانی جهت تماشا، موفق و تاثیر گذار می دانند. اما نظر اقلیت متفکر جامعه بر مبنای دلایلی، چیزی غیر از این است.
در ادامه با تقسیم بندی دلایل مورد نظر به شرح و بسط نکات ریز و درشت مورد نظر می پردازیم:
۱- دلایل تاریخی
قرآن کریم، معجزه ی بزرگ رسول الله و گنجینه ی بی پایان معارف ارزشمند کائنات، در طول تاریخ از گزند هرگونه تغییر و تحریف در امان مانده است. هیچ آیه، کلمه و حتی حرفی کم، زیاد و یا بیهوده در آن آورده نشده و لذا در آوردن داستان یوسف زلیخا که یک سوره ی ۱۱۱ آیه ای را به خود اختصاص داده است حکمتی نهفته است. (به یقین در سرگذشت آنان برای صاحبان خرد عبرتی است – یوسف ، آیه ۱۱۱) حال چگونه می شود قضیه ی جوان شدن زلیخا که مطمئناً اتفاقی بسیار مهم و تأثیر گذار است، در گذشته روی داده باشد اما در قرآن کریم اشاره ای به آن نشده باشد؟ مگر می شود قرآن کریم ریزترین نکات این داستان را به تفسیر ذکر بکند (مثلاً: پس یوسف کاوش را از ظروف آذوقه ی آنها پیش از ظرف برادرش (بنیامین) آغاز نمود سپس جام را از ظرف برادرش (بنیامین) بیرون آورد – یوسف، آیه ۷۶) اما از ذکر اتفاق به این مهمی که به نوعی معجزه ی بزرگ نبی خدا بوده است بی تفاوت بگذرد!؟ حال وقتی به روایات سایر ملل مراجعه می کنیم آنان نیز اشاره ای به جوان شدن زلیخا ندارند و گویی فقط در روایت ایرانیان (که به پایان خوش علاقه دارند) او جوان می شود؛ بدون هیچگونه سند معتبر تاریخی !
در سندیت تاریخی موارد دیگری نظیر خواب حضرت یعقوب (ع) (که در آن گرگها را در پی کودکی می بیند) و رد کردن درخواست زناشویی یوسف از سوی زلیخا بعد از جوان شدنش نیز اختلاف نظرهایی اساسی وجود دارد. در تشریح مورد دوم فقط به ذکر نقل قولی از حجت الاسلام فاطمی نیا اکتفا می کنیم: « آیا واقعاً اگر کسی به آن درجه از ایمان برسد که بتواند در حق تعالی محو گردد، ممکن است درخواست نبی و فرستاده ی خدا را ( که تبعیت محض از او خود درجه ای والا در ایمان است) با این بهانه رد کند و بگوید: « من دیگر یوسفی نمی شناسم!؟»
آیا می توان یک مجموعه ی تلوزیونی بر مبنای داستانی واقعی با مستندات معتبر تاریخی و قرآنی را با افزودن شاخ و برگ های غیر مستند به آن، دارای درجه ی اعتبار دانست؟ ( این قرآن سخنی نیست که بتوان به آن دروغ بافت و لکن تصدیق کننده ی چیزی است که پیشاپیش اوست – یوسف، آیه ۱۱۱)
همچنین طبق مستندات تاریخی سینوهه بعد از جنگ خدایان آمون و آتون که باعث کشته شدن هزاران نفر از پیروان خدای آمون شد سرشکاف سلطنتی یا همان پزشک مخصوص فرعون شد که این اتفاق بعد از به سلطنت رسیدن آمن هوتب ( که بعدها نامش را به آخن آتون تغییر داد) رخ داد. اما در مجموعه ای که آقای سلحشور ساخته اند سینوهه از همان اول و قبل از به سلطنت رسیدن آمن هوتب سرشکاف پزشک مخصوص فرعون بود.
۲- دلایل متنی
قرآن کریم به شکلی قصه را روایت کرده است که معنی و مفهوم آن برای همه ی افراد بشر و حتی عرب بی سواد و جاهل ۱۴۰۰ سال پیش هم قابل درک باشد. اما انتخاب این فرم روایت در مجموعه ی یوسف پیامبر(ع) (که باید یک اثر هنری به حساب آید) در سالهای آغازین هزاره ی سوم کمی ابتدایی به نظر می رسد. در کنار روایت ابتدایی، خطی و بدون کشش می توان به دیالوگ های اغراق آمیز و شعاری آن نیز اشاره کرد.
حتماً سریال امام علی(ع) و شخصیت های آن مجموعه از جمله مالک اشتر، عمروعاص، معاویه، قطام، ابن ملجم و غیره و چگونگی پرداخت آنها را به یاد دارید. در حالی که این نوع شخصیت پردازی ها در سریال یوسف پیامبر(ع) بسیار ضعیف است به نحوی که در آن ما با تعدادی کاراکتر تک بعدی، منفعل و سطحی روبرو هستیم.
عدم توجه به جنبه های دراماتیک، فراز و فرودهای قصوی و ایجاد تعلیق در آن، ضربه هایی اساسی به قوت فرم روایت و میزان کشش قصه وارد کرده اند.
۳- دلایل اجتماعی
عدم مطالعه ی صحیح و کامل بر تمدن، عرف ها، رسوم و مناسبات اجتماعی جامعه ای که این داستان در آن اتفاق افتاده و همچنین سطح شعور و دانش مردم آن زمان گاهی آنقدر واضح است که اگر نحوه ی پوشش و آرایش برخی شخصیت ها نباشد احساس می شود این اتفاقات در ایران یا نهایتاً عراق چند قرن پیش افتاده نه مصر ۳۴۰۰ سال پیش!
تزریق شدید عقاید ایرانی-اسلامی مخصوصاً مدهای دو دهه ی اخیر و تأثیر آن بر نحوه ی پوشش، آرایش، فرم محاسن و لحن گفتار شخصیت ها به فراخور مثبت یا منفی بودن آن شخصیت را می توان از نکات بارز این سریال ذکر کرد. برای درک بیشتر این نکته می توان به تغییر ظاهر زلیخا قبل و بعد از جوان شدنش و نوع حجاب او اشاره کرد. این در حالی است که نه در مصر و نه در هیچ کجای جهان در آن دوره حجاب به این شکل که نشان داده شده وجود نداشته است. چگونه می شود برای کلیه ی زنان درباری کلاه گیس طراحی می شود اما برای مثلاً همسر حضرت یوسف(ع) این اتفاق نمی افتد!؟
۴- دلایل فنی
در زمینه ی انتخاب بازیگر بحث هایی وجود دارد. بیشتر منتقدین انتخاب آقای محمود پاک نیت در نقش حضرت یعقوب(ع) را علیرغم بازی خوبشان، با توجه به نقش های منفی متعددی که بازی کرده اند و همچنین چهره ی آنتی پادشان مناسب نمی دانند.
آقای سلحشور در جواب انتقاداتی که به نحوه ی انتخاب بازیگران دوران خردسالی و جوانی نقش حضرت یوسف(ع) شده است گفته اند که سعی داشته ام بیننده نسبت به چهره ی او ذهنیتی نداشته باشد. سوال اینجاست که ما چه چیزی را به دست آورده ایم و به جای آن چه چیزهایی را از دست داده ایم؟ ضعیفتر ارائه شدن نقش محوری داستان مهمتر است یا آشنا نبودن چهره ی او؟ و چگونه برای نقش حضرت یوسف (ع) ذهنیت بیننده مهم است اما برای نقش حضرت یعقوب(ع) این حساسیت وجود ندارد؟
ریتم نامنظم روایت قصه از اساسی ترین اشکالاتی است که می توان به آن اشاره کرد. گاه آنقدر روند قصه کند است که صبورترین بینندگان را خسته و کسل می کند و گاه آنقدر تند است که از روی اصلی ترین جاذبه های قصوی به سرعت عبور می شود.
لحن بیان دیالوگها، هم بین همه ی شخصیت ها و سنین و جنس ها (مذکر و مؤنث) یکسان است و هم اغراق آمیز و به نوعی تئاتری. گویی وقتی برای تحلیل شخصیت و انتخاب لحن مناسب به فراخور خصوصیات شخصیت مورد نظر وجود نداشته است. اعمال میزان سن های تئاتری در کنار لحن تئاتری هم قابل توجه است.
بارها در این مجموعه دیده ایم که صدای افکار یک کاراکتر در نمایی بسته از او پخش می شود که این یکی از نشانه های ضعف یک محصول تلوزیونی یا سینمایی است.
باید به ضعف جلوه های ویژه ی این مجموعه ی پر هزینه در روزگار توسعه و پیشرفت نرم افزارهای کامپیوتری به ویژه انیمیشن نیز اشاره کرد. روزگاری که آنقدر جلوه های ویژه ی قوی و تأثیرگذار در فیلم های خارجی دیده می شود که جلوه های ویژه ی این مجموعه حتی نظر سهل پسندترین بینندگان خود را هم جلب نمی کند.
آخرین مورد، سطح پایین در نظر گرفتن درک و شعور مخاطب از سوی سازندگان مجموعه است. شاید گروه سنی-عقلی مدّ نظر نویسنده ی فیلمنامه بسیار پایینتر از متوسط سنی-عقلی جامعه باشد که همین عامل از اصلی ترین عوامل دلزدگی و بی میلی آن دسته از اقلیت متفکر جامعه است که انتقادات زیادی را به این مجموعه وارد کرده اند.
۵- جمع بندی
هرچند در این مجموعه نکات مثبتی هم وجود دارد اما مشکل اینجاست که وقتی قرار است این مجموعه با صرف بیش از ۶ میلیارد تومان هزینه و بیش از ۴ سال زمان (بدون در نظر گرفتن زمان پیش تولید که اگر همین ۴ سال ضربدر تعداد عوامل شود به رقمی بزرگ می رسیم) ساخته شود، چرا با این همه ضعف!؟ چرا مجموعه ای که حمایت مستقیم دو رئیس جمهور اخیر کشورمان را به همراه داشته است با فقر مطالعاتی و منابع غیر معتبرِ مورد استفاده، داد محققین و پژوهشگران تاریخی و دینی کشور را در بیاورد؟ و چرا از بازیگران بزرگ و توانمند عرصه ی سینما و تلوزیون کشور در این مجموعه خبری نیست؟ و به راستی چه چیزهایی را از دست داده و به جای آن چه چیزهایی را به دست آورده ایم؟ (حقاً که در یوسف و برادرانش نشانه هایی برای پرسشگران نهفته است– یوسف، آیه۷)
* دیالوگی از فیلم بینوایان