ترانهی «چاغاله ترد»، یکی از ترانههای قدیمیست که توسط «اندی»، خوانندهی متعهد این مرز و بوم، سالها پیش اجرا شده است.
اندی که بعدها به ترانههای سیاسیاجتماعی همچون «بلا»، «دختر ایرونی»، و این اواخر ترانهی به شدت سیاسی «خوشگلا باید برقصن» روی آورده و نیز به شدت به نمادهای موسیقی راک علاقهمند است، از جمله فیگورهای ستارگان راک و یا استفاده از گیتار الکتریک در ویدئوها، در ترانهی چاغالهی ترد، به بیان دغدغههای فلسفی خویش پرداخته است.
نگارندهی این سطور، بر این باور است که بخش اول و دوم این ترانه در دو زمان مختلف سروده شدهاند! که باید مقتضیات زمان سرودنشان و نوع زندگی شاعر در آن زمان را با دیدی جامعهشناسانه مد نظر قرار داد.
در ضمن، بنده معتقدم که شاعر نمونهی درخشانی از استفاده از آرایهی Paradox (متناقضنما) را در این سروده به نمایش گذاشته است، آنجا که میگوید: تپلی ریزهمیزه!
در بخش اول ترانه، ما شاهد روح قوی Naturalism یا همان طبیعتگرایی شاعر هستیم. شاعر معشوق را به چاغالهی ترد تشبیه نموده است.
در کل، معشوق در این ترانه، سیری سینوسی را طی میکند، البته تنها در نیم دامنه! معشوق ابتدا به شدت زمینی و طبیعیست. سپس شاعر در یک جهش عرفانی، به وسیلهی «الاکلنگ» مخاطب را متوجه آسمان و عالم بالا نموده و به معشوق، نمودی «نهاینجایی» میدهد. چرا که الاکلنگ خود نمایندهی «گذار از اینجا به نهاینجا» است. به قول حضرت مولانا، که «اندی» به وی علاقه و ارادت خاصی نیز دارد: ما از اینجا و از آنجا نیستیم، ما ز بیجاییم و بیجا میرویم.
سپس، گویا شاعر پس از این سیر و نیافتن آنچه که در آسمانها به دنبالش میگشته، به پوچی میرسد و ما اینجا نشانههایی از ترانهسرایی Absurd را مشاهده میکنیم.
در واقع، ترکیب بدیع «الاکلنگ و تیشه» یکی از نمونههای درخشان هنر Absurd است که پس از مرحوم ساموئل بِکت، کمتر شاهد آن بودیم.
شاعر، پس از این بازگشت پوچگرایانه از عرفان، با ترکیبی پارادوکسیکال (تپلی ریزهمیزه) که گویا لبخند تسخری است بر پوچی و تناقضهای جهان هستی، ترانه را اینگونه به پایان میبرد که «اینقده بلا نمیشه».
در واقع با شکایت و گله میگوید که آن معشوق مورد بحث که دیگر جنبهی قدسی و روحانی خودش را نیز از دست داده و در معادلات پوچ هستی جایگاهی ندارد که دیگر نباید اینقدر خودش را دستبالا گرفته و «بلا» باشد!
اینجا ما با عصیان کافکایی شاعر روبهروییم! عصیان علیه معشوق، از شجاعانهترین و نیهیلیستیترین انواع عصیان است و البته باز هم گرایشات مارکسیستی اندی که یادگار دوران عضویت ایشان در حزب تودهی ایران است نمایان میشود، وقتی که این بخش از ترانه را به آن سخن مارکس ارجاع دهیم که در دوران بورژوازی هر چیز مقدسی دود میشود و به هوا میرود.
در پایان بد نیست اشارهای کوتاه داشته باشیم به تاثیر اندی بر فضای موسیقی دهه هفتاد و هشتاد میلادی. شاید بارزترین نمونهی این تاثیر را در کارهای گروه پینک فلوید و شخص راجر واترز دیده باشیم. راجرواترز پس از شنیدن ترکیب بدیع «الاکلنگ و تیشه» که به نوعی نمایندهی تفکرات چپ و کمونیستی شاعر نیز بود، از تیشه یا چکش در فیلم The Wall به عنوان نماد استفاده نمود.
همچنین ملودیهای هنرمندانه «خوشگلا باید برقصن» اندی، موجب پدید آمدن آلبوم شگفتآنگیز Amused to Death راجر واترز گشت. چنانکه در آهنگ به یاد ماندنی It’s a miracle به وضوح ریفهای این آهنگ جاودانهی اندی را میشنویم.
راجر واترز، بر روی کاور سیدی این سرگرمشده با مرگ (Amused to Death)، آلبوم خویش را به آندرانیک (اندی) تقدیم نموده که خود نمایندهی درجهی تاثیرپذیری این اسطورهی موسیقی راک از اندی نابغه است.
همچنین کرت کوبین، خواننده عاصی گروه Nirvana در آهنگ You know you’re right، به شدت تحت تاثیر فضای عصیانگر ترانه «دختر ایرونی» قرار داشته است. گویا در آخرین نامه کوبین پیش از خودکشی، اشارههایی به این آهنگ و تاثیر مرگآور بیت معروف «دختر ایرونی مثل گله، چه رنگ و بویی داره» نیز داشته است.
در پایان، نباید از شکلدهندهی بخش اعظم تفکرات فلسفی اندی و به تعبیری نیمه تاریک اندی نیز غافل بود. کسی که بیشترین تاثیر را بر جهانبینی اندی گذاشت و همیشه در سایه بود و او کسی نیست جز نابغه موسیقی و فلسفه: کورس.
01/22/2009, 11:53 ق.ظ
khodeta osgol kardi baradar ya melata.
01/22/2009, 12:37 ب.ظ
خیلی با مزه بود
آفرین
10/22/2014, 02:39 ب.ظ
ممنون میشم ترانه ” امشو شوشه ” سندی رو هم برامون تفسیر کنید. اجرتون با آقا