در تاریخ سینما فیلمهای بیشماری ساخته شده است؛ فیلمهایی که قطره، قطره، اقیانوسی ژرف و بیپایان به وجود آوردهاند. بسیاری از فیلمها بیآنکه دارای نوآوری و بدعتی باشند، زیبا به نظر میرسند و بسیاری دیگر با ساختارشکنی و بدعت، خود را مطرح کرده و پس از مدتی به سوی نابودی گام برداشتهاند. شاید همینجاست که «شاهکار» تعریف میشود: اثری که هم زیبا و عمیق باشد، هم نوآوری داشته باشد و هم در تاریخ ماندگار گردد. هر سینمادوستی پس از چند سال تنفس در اقیانوس سینما با آثار گوناگونی مواجه میشود، برخی آثار معروف در نظرش مردود جلوه میکنند و بعضی آثار مهجور، مقبول و محبوب. احتمالاً همینجاست که «سلیقه» قابل تعریف میشود. هر سینمادوستی پس از گذر غبار زمان، کسب تجربهی کافی، مطالعهی لازم و تلاش مقبول، صاحب معیارهایی میشود. این سلیقه و معیار است که آثار محبوب را از دیگر آثار متمایز میکند. سلیقه – که محصول سالها تنفسِ سخت در فضایی سنگین است – برای هر سینمادوستی حکم ناموس پیدا میکند؛ احتمالاً همینجاست که سر و کلهی دعواها و اختلافنظرها پیدا میشود.
همهی آثار محبوبِ یک مخاطبِ باتجربه، کنار یکدیگر جمع میشوند و سلیقه و معیارهای او را شکل میدهند. حال اگر پس از سالها بازی با عمرِ عبوس در اثنای تصاویرِ آثارِ بیپایان، ناگهان اثری پیدا شود که خشت خشتِ بنای کهنهی سلیقه و معیار را به لرزه در آورد، چه؟ باید از آن استقبال کرد یا آن را طرد کرد؟ طبیعیست که هر سینمادوست جستجوگری طالب چنین چالش جذابی باشد. بیراه نیست اگر اثری را که پتانسیل ایجاد چنین چالش جذابی را دارد، شاهکار بنامیم. Tomboy (به معنی «دخترِ پسرنما»، ساختهی سلین شاما، محصول سال ۲۰۱۱ کشور فرانسه) نام این شاهکار است؛ اثری که در اوج سادگی پر از پرسش و فلسفه، و در اوج ملاحت سرشار از ظرافت است؛ اثری به غایت «صادقانه» که احساسات پرتنش یک زندگی منحصر به فرد را به تصویر میکشد. صداقتِ کمنظیر فیلم، لحناش را متفاوت و منحصر به فرد میگرداند. فیلم از سؤالات بیپاسخی پرده برمیدارد که ذهن هر مخاطبی را به چالش میکشد. فیلم بر روی نقطهی سیاه هستی و نقصِ حیات، دست میگذارد اما خشن و کینهتوزانه به آن نمینگرد؛ و همین نکتهی لطیف است که فیلم را شاهکار جلوه میدهد و آنرا ارزشمند میگرداند.
نگارنده نه توان تحلیل این اثر مهجور و ارزشمند را دارد و نه قصدش را، چرا که در مقابل «بکارت» معصومانهی این اثر به زانو در آمده. تحلیل چنین فیلمی کارِ کارستانیست که از عهدهی یک نویسندهی روانشناسِ فیلسوفِ سینماشناسِ با اعتماد بهنفس بر میآید؛ نگارنده همین قدر میداند که این فیلم، موجود زیبا و ناشناختهی آن اقیانوسِ وسیع است و باید با دقت و تأمل به این زیبای عزیز نگاه کرد.