سالهاست از حذف کنکور حرف زده میشود. پدیدهای که خیلی از ما آن را از سر گذراندهایم و در پسش گاه شبها و روزها دل درد و زخم معده گرفتهایم… و سالهاست که هر مسئولی گماشته میشود یا قرار است گماشته شود، از حذف کنکور داد سخن میراند. راستی اگر کنکور این همه پدیده پلشتی است چرا سالها به عنوان بهترین شیوه گزینش جهت سوق دادن آدمها به مراتب بالاتر علمی مورد استفاده قرار میگیرد؟ واقعا کنکور بهترین شیوه است؟ یا بدترین؟ با حذفش قرار است چه اتفاق غیر منتظره ای بیفتد؟ و انبوهی از سوالات دایم پیرامون این مساله شکل میگیرد.
بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر کم کم دارد از راه میرسد. شاید قیاس میان جشنواره و کنکور دستکم در این سالها که رابطه اش و الزام آوری اش با اکران فیلمها کم رنگ و حتا بی رنگ شده، قیاس خیلی متقنی نباشد. اما هر چه هست یک فرصت است. فرصت سنجش داشتههای سینمای ما. با همه کم و کاستیهایش شیوهای است برای جدا کردن چهرههای شاخص از بدنه و کلیت سینما تا در میدانی نسبتا و تنها نسبتا برابر به قضاوت گذاشته شوند.
راستی حذف کنکور و استناد به معدل و مواردی از این دست چه پیامدهایی به دنبال خواهد داشت؟ در جامعه نسبتا قطبی ما چطور سنجههایی باید تهیه شود تا تفاوت بین امکانات و شرایط تحصیل دانش آموزان گوشه گوشه ایران در آن لحاظ شده باشد؟ به زبان ساده تر فرق بین دانش آموزان دهک بالا و پایین و تفاوت میان کویر نشین و اعیان نشین کجای این قضیه جاسازی می شود؟ و از این حرفها…
این روزها دایم از آمدن و نیامدن چهرههای نام آشنا به جشنواره حرف زده میشود. از اینکه فیلمهایشان نمیرسد… دست و پایشان نمیکشد… دست و دلشان نمیرود… از این گفته میشود که کلی فیلم توقیفی قرار است در این دوره رونمایی شوند… گفته میشود چرا برج میلاد ؟ و ایضا باز هم از این حرفها… اما هیچ کدام دلیل نمیشود که از کنار این رویداد بزرگ به راحتی بگذریم.
چه خوشمان بیاید و چه نه مهمترین رویداد سینماییمان جشنواره فجر است و اینجاست که هر کسی با هر عیاری که دارد خودش را در معرض آزمون میگذارد تا کارنامه اش را دریافت کند.
کارنامه ای که نشانت میدهد چند مرده حلاجی و آینده ات یک سره گره میخورد به اعداد و ارقامی که رویش نوشته شده و رشته ای که باید برگزینی و فردا روز اگر تهیه کنندهای، کارگردانی، کسی از کنار نامت گذشت با انگشت روی کاغذ فشار بدهد و بگوید خودش است.
خصوصا بار اولش سخت است. اصولا بار اول دردش بیشتر است… استرساش بیشتر است… ترس دارد… اما وقتی یک بار رتبهات آمد بالای حد مجاز برای انتخاب رشته (چیزی در مایه های ۶رقمی) دیگر کمی استرسات می ریزد. میتوانی با خیال راحت اثرت را به جشنواره بفرستی و منتظر حلول عدالت و احتمالا نگرش هنرمندانه و گوهر شناسانه در چشم دل و چشم سر داوران باشی تا شاید ببینندت. هر چند ممکن است بعضیها بیشتر کلاس تست رفته باشند و حتا اگر شنیدی بعضیها سوالات را از قبل خریده بوده اند نباید شگفت زده شوی. باید آماده بود.
باید آماده بود. برای هر اتفاقی.. اینکه مثلا درست صبح روز امتحان ـ گلاب به رویت ـ حالت تهوع بگیری و یا صندلیات مناسب نباشد و گوشیات آلارم ندهد و نیم ساعت دیر برسی سر جلسه و فیلمی که نیم ساعت اضافه دارد ـ آن هم به تصدیق کارگردانش ـ کاندیدای بهترین تدوین بشود و بهترین فیلم جشنواره سرسری ترین و روده درزازترین فیلم باشد و یکی از کسانی که تازه اولین بارش است دارد امتحان کنکور میدهد و لباسهای رنگ و وارنگ پوشیده پای پاسخنامه اش از اداره محیط زیست سیستان و بلوچستان یاد کند و کسی درست وسط امتحان به لهجه کسی بخندد و …
راستی راهکار چیست؟ باید کنکور را حذف کرد؟ باید به همه فرصت ورود به دانشگاه را داد؟ بعد سیل این همه تحصیل کرده بیکار و بدتر از آن فاقد تخصص چه می شود؟ این همه فیلم که تولید می شود چند تایش فرصت اکران مییابند؟ چند تایش درست و حسابی میفروشند و چند تایش حرفی برای گفتن دارند؟ چقدر از مکانیسم سنجش ما مبتنی بر محفوظات است و اگر مثلا من و چند نفر دیگر با جشنواره قهر کنیم چه اتفاقی می افتد؟ و…
چیزی شبیه سیاهی دارد توی سرم دیزالو می شود و کسی فریاد می کشد داوطلبان عزیز پاسخنامه را روی زمین بگذارید و باقی قضایا…