اگر صدسال دیگر تاریخنگاران سینمایی بخواهند تنها یک سهگانه را به عنوان مهمترین سهگانهی تاریخ سینما معرفی کنند، مطمئناً نه دست روی جنگ ستارگان خواهند گذاشت، نه داستان اسباببازیها، نه سهگانهی آپارتمان پولانسکی و نه حتی پدرخواندهها. با ساختهشدن پیش از نیمهشب در ادامهی پیش از طلوع و پیش از غروب، سینما صاحب سهگانهای شد که از حیث میزان جسارت و جاهطلبی حتی یکقدم فراتر از ارباب حلقهها پا نهاده است. چرا؟..
خواندن نوشته →
شما هم از فیلمهای محبوبتان بنویسید.
خواندن نوشته →
شاید منشاء این پیچیدگیها، این عجیب بودنها، این است که یاد نگرفتهاند راضیشوند و این هم از هوش زیادشان ناشی میشود. پس این نارضایتی لزوما نه امتیازی است که بر دیگران دارند نه عیب و ایراد. همین است که وقتی میایستی جلویشان و خوشحال و مشتاق از این دنیا که هیچ چیزش راضیشان نمیکندحرف می زنی، کفرشان در میآید.
خواندن نوشته →
همخوابگی/Carnal Knowledge فیلمیست به کارگردانی مایک نیکولز، محصول سال ۱۹۷۱؛ فیلمی زیبا با کارگردانی حسابشده و فیلمنامهای سنجیده؛ فیلمی که قطعههای جاز گوشنوازش در ترکیب با صحنهآرایی و نورپردازی چشمنوازش تبدیل به ضیافتی دلنشین و…
خواندن نوشته →
از هامون تا شب یلدا راه درازیست. اما از حمید هامون تا حامد احمدزاده چندسالی بیشتر فاصله نیست. حامد، نسخهی زمینیتر، بهروزتر و سیاسیتر حمید هامون است. و مایوستر شاید. حالا ده-دوازده سال بعد از شب یلدا کوچهخیابانهای شهر پر از حامدهاست…
خواندن نوشته →
کنترل فیلمیست از آنتون کوربیجن؛ فیلمسازی که پس از حدودِ ۲۰ سال فعالیت در عرصه مستندسازی، اولین فیلمِ سینماییِ خود (کنترل) را بر اساس داستانی واقعی از یان کورتیس (خوانندهی گروه پانک بریتانیایی Joy Division)، میسازد.
خواندن نوشته →
اصولاً فیلمهای هانکه در هیچ ژانر و سبک مشخصی جای نمیگیرند و هر تلاشی در این زمینه منجر به شکست میشود. مثلاً در بازیهای مسخره همهی ابزارها برای راهاندازی یک حمام خون در قالب یک…
خواندن نوشته →
پسزمینهی اغلب آثار کوریسماکی، و در این مورد خاص زندگی کولیوار، سرد و بیروح است. این فضاسازی از دو عامل جداگانه ناشی میشود. مورد نخست به فرهنگ و خوی مردمان اسکاندیناوی باز میگردد. در واقع این سردی در وهلهی اول بازتابی از شرایط اقلیمی شبهجزیرهی اسکاندیناوی است که کاملاً در مناسبات فرهنگی آنها رسوخ کرده…
خواندن نوشته →
اِد آرایشگر است. وظایفاش را تمام و کمال انجام میدهد. شکایتی نمیکند و اصولا کم حرف میزند. مرسو (بیگانهی کامو) در یک اداره کار میکند. کارهایش را در اداره بهدرستی انجام داده. شکایتی نمیکند و اصولا کم حرف میزند. نه اِد آرایشگر است، نه مرسو کارمند اداره…
خواندن نوشته →
امسال هم مانند چند سال گذشته نظرسنجی کوچکی را به مناسبت نوروز و آغاز سال تازه ترتیب دادیم. تعدادی از بزرگواران به این دعوت پاسخ مثبت دادند. دو پرسش ما اینها بودند: (۱) بهترین فیلمی که در سال ۹۱ دیدید: ایرانی و خارجی یا قدیمی و جدید بودنش یا برای اولین بار دیدن و تکراری بودنش مهم نیست. (۲) بهترین دیالوگی که در سال ۹۱ شنیدید یا بهترین شخصیت سینمایی که در یادتان مانده یا هر دو.
خواندن نوشته →
گرگ (محصول ۱۹۹۴) فیلمیست از مایک نیکولز، سازندهی آثار مطرحی چون چه کسی از ویرجیانا وولف میترسد (۱۹۶۶)، فارغالتحصیل (۱۹۶۷)، نزدیکتر (۲۰۰۴)، جنگ چارلی ویلسون (۲۰۰۷)و…. گرگ در بین این آثار مطرح، مغفول مانده و…
خواندن نوشته →
هفت دومین ساختهی بلند سینمایی دیوید فینچر روایتگر یک تراژدی غمانگیز در جامعهای است که دچار تکرار و روزمرگی شده و خالی از معنویت و دگرگونی است؛ جائیکه انسانیت در آن در پایینترین وجه ممکن خود قرار گرفته است. جامعهای که ارزشها و آرمانهای خود را از دست داده و هیچ قهرمان و باور مذهبی و ملی ندارد.
خواندن نوشته →
«خب، چرا اینجوره؟… چرا عدهی زیادی علاقه دارن دربارهی پائیز بنویسن؟»… این سؤالیست که در آغاز نیویورک، از جزء به کل، نخستین ساختهی چارلی کافمن در مقام کارگردان، توسط گویندهی برنامهی رادیویی پرسیده و پاسخ…
خواندن نوشته →
«رز ارغوانی قاهره» مملو از خلاقیت، نوآوری، بازیگوشی و ایدههای ریز و درشت قابل توجه است. فیلمی که جهان منحصربهفرد خودش را بنا میکند و طبق اصول جهان خودش پیش میرود. فیلمی که در مذمت…
خواندن نوشته →
آکین با ساخت فیلم «شاخ به شاخ» خود را به عنوان فیلمسازی جدی، خلاق و دغدغهمند معرفی میکند. مقایسه بین دو فیلم مطرح کارنامهی فیلمسازیاش، یعنی «شاخ به شاخ» و «لبهی بهشت»، از جنبههای مختلفی جالب است…
خواندن نوشته →
پل تامس اندرسون اگر نخبهترین فیلمساز نوظهور ده-پانزده سال اخیر سینما نباشد، بیشک یکی از نخبهترینهاست. جوانی که در سی سالگی شاهکارش را ساخت تا یادآور شمایل اورسن ولز کبیر در قامتی دیگر باشد…
خواندن نوشته →
بارتون فینک آرمانگرا قدرت مواجهه و رویارویی با واقعیات تلخ دنیای واقعی را ندارد و تنها راهی که برایش باقی مانده این است که به تخیلش پناه ببرد و در دنیای ساختهی ذهنش زندگی کند. و چه کارکرد زیبایی پیدا میکند آن قاب عکس درون اتاق که پیش تر هم توجه بارتون را چندباری به خود جلب کرده بود.
خواندن نوشته →
درایو حکایت سفر مردی تنها به درون تاریکیها و پلشتیهاست. رانندهای که نیروی مهیب و ابدی و ازلی عشق او را به حرکت وا میدارد. که تناقضهای درونش را بشناسد و از سایه به روشنی حرکت کند. روایت تحولی شگرف در قلب و روح یک مرد. رانندهای که توانایی حیرتانگیزش در رانندگی مشخصهی اصلی اوست اما هرچه پیش میرویم او خودش به مرکبی تبدیل میشود که عشق رانندهاش است. برخلاف آثار رومانتیک در اینجا مسیر قهرمان با خون و زخم و درد همراه است. او در دنیایی زندگی میکند که برای تطهیر خودش چارهای جز خشونت و خون ریختن ندارد. همچون رعد و برقی که در یک لحظه تاثیرش را میگذارد و محو میشود. اما دنیای اثر پر از تناقض است و داستان فیلم مجال رویارویی این تناقضها.
خواندن نوشته →
«ماه» داستان فضانوردی به نام سم (سم راکول) را روایت میکند که همراه با یک ربات (با صدای کوین اسپیسی) در یک ایستگاه فضایی در ماه زندگی میکند و ماموریتش فراهم کردن سوخت لازم برای تامین انرژی کره زمین است. فیلم در نگاه اول یادآور فیلم عظیم استنلی کوبریک، ۲۰۰۱: یک اودیسه فضایی (۱۹۶۸)، است
خواندن نوشته →
حدود یازده سال از ساخته شدن ممنتو، ساختهی تحسین برانگیز کریستوفر نولان میگذرد و فیلم همچنان تروتازه و محکم و استوار سر جایش ایستاده و کماکان تماشایش برای هر سینمادوستی میتواند تجربهای شیرین و گرانبها باشد. نقطهی برجستهی فیلم یعنی بازی با عنصر زمان و روایت معکوس بارها و بارها دستمایهی فیلمسازان بزرگی قرار گرفته و فیلمهای زیادی با روایت معکوس و به هم ریخته دیدهایم، اما اعتقاد دارم ممنتو در درستترین حالت ممکن از شیوهی روایت معکوس برای تعریف کردن قصهاش سود جسته و اکثر فیلمهای دیگری که با این شیوه ساخته شدهاند صرفاً به خاطر جذابیت فرمی چنین ساختاری به این شیوه روی آوردهاند.
خواندن نوشته →
امسال هم نظر برخی از منتقدان و نیز همکاران آدمبرفیها را دربارهی بهترین فیلمی که در سال گذشته دیدهاند جویا شدیم. سوال ما این بود: بهترین فیلمی که در سال گذشته دیدید. چه ایرانی چه…
خواندن نوشته →