
دلیل انتخاب: بیش از حد مرا به فکر واداشت
کمی سخت است فیلمهای پرسروصدایی همچون لا لا لند را ندیده باشی و بهترین فیلمات را انتخاب کنی. اما من با نهایت افتخار، فیلمی را برگزیدهام که بدترین بلاها را بر سرم آورد. فیلمی که تقریباً یک ماه تمام، شب تا صبح در موردش بحث و تحقیق و گفتوگو میکردم و هرچه بیشتر جلو میرفتم بیشتر رنج میبردم و در عین حال نکتههای تازهای را میفهمیدم.
اما این رنجکشیدن و آزار دیدن، گویی به مذاقام خوش آمده بود. دچار نوعی مازوخیسم معنوی شده بودم که با دوبارهدیدن فیلم و چندباره فهمیدن آن، شدتاش بیشتر میشد. ورود را دوست دارم چون همسو با یکی از دغدغههای مهم و دو سه سالهام است. زبان و کلمات و… همانطور که میتوانند عامل همبستگی و پایهی تمدن انسانها باشند، همانقدر هم میتوانند همهچیز را به تباهی بکشانند.
یکی از جملات دوستداشتنیای که در این چند مدت بسیار زیاد آن را نقلقول میکنم از آلبر کامو (این نویسندهی بینظیر که با خواندنِ بیگانه متوجه بینظیربودناش شدم) است: «کلمات منشأ سوءتفاهم هستند.» و چیزی که بیشتر از همه من را هنگام دیدن ورود ذوقزده میکرد این بود که دائم به یاد این جملهی کامو میافتادم و بیشتر ذوق میکردم.
دنیس ویلنِو از کارگردانهای محبوب من است. اکثر کارهایش را (به غیر از یکیدو فیلم) دیدهام و عاشقشان هستم. و میتوانم به جرأت بگویم که ویلنو تا به اینجا در کیفیت فیلمهایش سیروسلوکی صعودی داشته و در حال پیشرفت است.
متأسفانه همانطور که شاهکاری مثل سیکاریو (که اتفاقاً یکی از بهترین فیلمهای سال گذشتهام نیز بود) مورد کملطفی در مراسمهای اهدای جوایز (که امیدوارم همهشان بروند به جهنم) قرار گرفت، ورود هم امسال مظلوم واقع شد. اما زمان همیشه همهچیز را بهخوبی مشخص میکند. فعلاً بگذارید سوءاستفادهگران سیاسی و مدافعانِ همجنسگرایان و سیاهپوستان – که سنگ آنها را برای اهداف و منافع خودشان به سینه میزنند – خوش بگذرانند. خوشبختانه آیندهای که پیشِ روی ماست «پایان باز» ندارد و همانطور که متوجه شدیم مردم چهگونه «گاو» میشوند، متوجه خواهیم شد که گاوهای انساننما چهگونه رسوا و از دور خارج میشوند و به طویله بازمیگردند.