با او حرف بزن (۲۰۰۲، پدرو آلمودوار) داستان دوستی عمیق بنیگنو (خاویر کامارا) و مارکو (داریو گراندینتی) است. بنیگنو و مارکو یک وجه مشترک دارند؛ محبوب بنیگنو بهنام آلیسیا و محبوب مارکو بهاسم لیدیا هر دو به کما رفتهاند. آشنایی بنیگنو و مارکو از همان کلینیکی که آلیسیا و لیدیا در آن بستری هستند، شروع میشود. بنیگنو پرستار آنجاست و مارکو یک روزنامهنگار و سفرنامهنویس. فیلم با بالا رفتن پردهی یک تئاتر آغاز میشود؛ از قضا بنیگنو و مارکو کنار هم نشستهاند. این دیدار اول آنهاست، مارکو متوجه حضور بنیگنو نیست و متأثر از نمایش، اشک میریزد؛ گویا بنیگنو هم احساسی مشترک با مارکو دارد اما سکوت میکند. آلمودوار در این فیلم علاوه بر کارگردانی – مثل تمام کارهایش، بدون هیچ استثنایی – نویسندهی فیلمنامه نیز هست. فیلم در هفتاد و پنجمین مراسم آکادمی، در دو رشتهی مهم بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامهی غیراقتباسی کاندیدا بود که آلمودوار عاقبت توانست اسکار فیلمنامه را به اسپانیا ببرد. از حق هم نگذریم در با او حرف بزن، تکتک اجزا آنقدر درست کنار یکدیگر چیده شدهاند که مشکل بتوان هیچ حفرهای در فیلمنامه پیدا کرد؛ بهعبارتی، فیلم که تمام میشود هیچ نکتهای باقی نمیماند که بیمنطق، به حال خود رها شده باشد. از خلال گفتوگوهای بنیگنو و مارکو متوجه میشویم بنیگنو پیش از تصادف آلیسیا و به کما رفتنش، دلباختهاش بوده و حالا از اینکه پرستار اختصاصی آلیسیا شده و چهار سال است شب و روزش را با او میگذراند، احساس خوشایندی دارد. بنیگنو، معدود وقتهای تعطیلیاش را صرف کارهایی میکند که زمانی آلیسیا دوست داشته است: تماشای فیلمهای صامت، رقص و… او به خارج شدن دختر از کما امیدوار است؛ تئاترها و فیلمهایی را که میبیند، با همهی جزئیات برای آلیسیا تعریف میکند و تصویر دکوراسیون اتاقی که آرزو دارد روزی – همراه با محبوبش – در آن زندگی کنند را به آلیسیا نشان میدهد. گرچه تمامی المانهای با او حرف بزن در هماهنگی کاملی بهسر میبرند، فیلم – حداقل تا زمان مشخص شدن مسئلهی بارداری آلیسیا – مثل دیگر آثار آلمودوار و بهویژه بازگشت (Volver) گرم و پرانرژی نیست که این مورد البته از نظر مضمونی توجیهپذیر است؛ زیرا با او حرف بزن – بهجز فلاشبکهایش – عمدتاً حول و حوش دو زن که بیهوش روی تخت بیمارستان افتادهاند، میگذرد. فیلم البته یک تفاوت دیگر هم با سایر آثار آلمودوار دارد و آن به رنگآمیزی فیلم برمیگردد؛ در با او حرف بزن – بهجای غلبهی تونالیتههای قرمز و زرد – آبی و سفید حاکم است. پس از مورد حاملگی آلیسیا، فیلم برای دومینبار، زمانی تکان میخورد که مارکو از پنجرهی آپارتمان بنیگنو – که به زندان افتاده – آلیسیا را میبیند که از اغما درآمده و به کلاس رقص سابقش بازگشته است. میشود گفت از اینجا بهبعد تا پایان – که دیگر لوکیشن بیمارستان را هم نداریم – شاهد ورود تدریجی رنگهای گرم به فیلم هستیم. آلیسیا به هوش میآید بدون اینکه کسی خبری به بنیگنو بدهد و بنیگنویی که انگار طاقتش تمام شده بود، به این امید که مثل محبوبش به کما برود، تعداد زیادی قرص مصرف میکند اما – در اوج تنهایی در زندان – اوردوز میکند و میمیرد. سکانس آخر با او حرف بزن هم در سالن نمایش رقم میخورد؛ مارکو اینبار دو ردیف جلوتر از آلیسیا نشسته و حس میکنیم قرار است رابطهای میانشان پا بگیرد؛ پس امیدوار میشویم به اینکه مارکو روزی بالاخره برای آلیسیا بگوید بنیگنو با چه عشقی از او پرستاری میکرده است…
با او حرف بزن منقلبکننده و فوقالعاده تأثیرگذار، دربارهی تنهایی است و یکی از دلچسبترین پایانهای تاریخ سینما را دارد.
04/28/2014, 10:09 ب.ظ
سلام. فیلم ها بسیار عالی و سنجیده تحلیل شده اند. از نقد خوب تان متشکرم آقای الماسی نیا. پدرو آلمودوار از کارگردانان مورد علاقه ی بنده هستند. مرگ بنیگنو بسیار متاثر کننده بود…
04/29/2014, 06:03 ب.ظ
این نقد بیشتر شبیه دفاع میماند تا نقد
04/30/2014, 03:04 ب.ظ
در جواب سلام! اولاً هرچی این مطلب رو از اول تا آخرش خوندم، هیچجاش نوشته نشده بود: نقد! بعدش شما “نقد” رو چی میدونین؟ نقد یعنی فقط فحش دادن و بد و بیراه گفتن به فیلما؟! هرکس فحش بیشتری داد، منتقدتره؟!
05/03/2014, 09:17 ب.ظ
جناب بنده واسه فیلم چ کامنت گذاشتم و مطلع نیستم چرا اینجا آمده ؟
و ضمنا مقصود بنده این بود که بیشتر حس میشد به جای نقد دفاع بوده است.مگر نه کی بنده گفتم خدای نخاسته توهین باشد؟
چند سال پیش بنده نظراتم را در برخی جاها مینگاشتم اما منفک بود و به این شکل تداخلی صورت نمیگرفت .
پایا باشید
05/04/2014, 10:45 ق.ظ
سلام. کاملاً با آقای دانیال شاهمرادی موافقم. اگر فیلم را ببینید متوجه می شوید هر آنچه در بالا راجع فیلم نوشته شده صحت دارد.
05/11/2014, 06:51 ب.ظ
سلام. من این فیلم را پارسال دیدم. خیلی خوب بود. “با او حرف بزن منقلبکننده و فوقالعاده تأثیرگذار، دربارهی تنهایی است…” متشکرم. نقد خوبی بود.
05/11/2014, 06:55 ب.ظ
سلام و خدا قوت. خیلی خوب نقد کردید. واقعاً فیلم خوبی بود و بسیار مختصر نقد شده است.
06/07/2014, 08:54 ب.ظ
فیلم های پدرو آلمودوار که واقعاً دیدن دارند. خصوصاً «با او حرف بزن» که خیلی فوق العاده بود.
متشکرم از معرفی این فیلم خوب و این کارگردان خوب.
06/09/2014, 09:59 ب.ظ
فیلم خیلی خیلی خوبی بود عاشقیت بنیگنو آنقدر زیا بود که گاهی درکش تلخ و سخت می شد… ولی با اینکه تلخ تمام شد اما قابل قبول بود. آلمودوار کارش را خوب بلد است.
از معرفی و نقدتان متشکرم و امیدوار و موفق باشید.
06/10/2014, 12:41 ب.ظ
از آلمادوار بیشتر معرفی کنید لطفاً. چطور می توانیم به همه ی فیلم هایش دسترسی داشته باشیم؟
متشکرم.
06/10/2014, 09:52 ب.ظ
از بنیگنو خوشم آمد تا انتها پای وفاداری و عشقش ماند… نقد جالبی بود اما کاش اطلاعات بیشتری راجع به بازیگران و کارگردان قیدبفرمایید. متشکر و با آرزوی نوشتن های بلند تر:)
06/10/2014, 09:59 ب.ظ
بسیار لذت بردم…
06/16/2014, 09:47 ب.ظ
پدرو آلمودوار یک نابغه است. مخاطب را میخکوب میکند.
ممنونم و پیروز باشید.
06/16/2014, 09:52 ب.ظ
«با او حرف بزن» یکی از دلچسبترین پایانهای تاریخ سینما را دارد…
تشکر می کنم آقای الماسی نیا.
06/25/2014, 02:15 ب.ظ
سلام
فیمهای ” گولم “،” اتاق کار دکتر گالیکاری ” ، ” مرگ خسته ” ، ” دکتر مابوزه ” ،” دکتر نوسفراتو ” از نوع فیلمهای بسیار زیبای اکسپرسیونیستیت .توصیه میکنم ببینید .
06/25/2014, 07:09 ب.ظ
با او حرف بزن – بهجای غلبهی تونالیتههای قرمز و زرد – آبی و سفید حاکم است… جالب بود که به رنگ ها خیلی توجه کردید!
06/28/2014, 08:46 ب.ظ
پدرو آلمودوار یکی از کارگردانهای مورد علاقه ی منه. کاراش خیلی خاصو ویژه ن.
07/13/2014, 03:20 ب.ظ
بنیگنو (خاویر کامارا) بازی خیلی روان و ملموسی داشت. لیدیا محبوبه ی مارکو با بازی (داریو گراندینتی) نیز بسیار بازی خوبی داشت و با اینکه بسیار مدت زمان کمی در فیلم حضور داشت اما بسیار تاثیرگذار بود نقشش. ممنونم.