چهارپنجم خالی لیوان
وضعیت غریبی است. عدهای «نخبه» به کنجی نشستهاند و با هزار مکافات به فیلمنامهها پروانه ساخت میدهند و بعد همین نخبهها همان فیلمها را قابلنمایش نمیدانند. البته سالهاست به این وضعیت عادت کردهایم اما باز هم چیزی از غرابت و تأسفانگیزی این وضعیت کم نمیشود.
سینمای فرمایشی حالا به آزاردهندهترین شکلش رسیده. بسیاری از فیلمهای خوب جشنواره فجر سال قبل، به بهانهی سیاهنمایی یا اکران نشدهاند یا اکرانی بد و محدود داشتهاند. «سینما آزادی» از بس فیلمهای ارزشی نشان داده از نظر مالی به خاک سیاه نشسته و خدا میداند که اگر نمیتوانست با آن همه عجز و جرزنی، اکران کلاهقرمزی و بچهننه را بگیرد وضعیتش چهقدر بدتر از حالا میشد.
خبر ساده است و سادگیاش هولناک: فیلمهای بهرام توکلی، محسن امیریوسفی، امیر ثقفی، مجید برزگر، محمد شیروانی و… بهسادگی از بخش مسابقه جشنواره سیویکم فجر کنار گذاشته شدهاند، و چند «فیلمساز» با کولهباری از فیلمهای بهراستی نابلدانه و بیارزش در بخش مسابقه حضور دارند؛ از آوردن نامشان حتی اکراه دارم.
البته با شیوهی شلکن سفتکن پیش از جشنواره بهخوبی آشنا هستیم و بعید نیست برخی از این فیلمهای کنارگذاشتهشده، در آخرین لحظهها به جشنواره راه پیدا کنند اما واقعا این همه سخت گرفتن بر فیلمسازان جوان و خوشذوق برای به دست آوردن دل عدهای قلیل که میخواهند سر به تن سینما نباشد، رواست؟
یکپنجم پر لیوان
داریوش مهرجویی، علیرضا داودنژاد و پرویز شهبازی از قدیمیترها و بهنام بهزادی و سیاوش اسعدی از نسل امروز تنها نامهای بفهمینفهمی کنجکاویبرانگیز بخش مسابقه اصلی (سودای سیمرغ!!!) هستند. درباره فیلماولیها هم که طبعا نمیشود اظهار نظر کرد! (یا من ندیده نمیکنم!)
*
گمان میکردم امسال با یکی از جذابترین دورههای جشنواره روبهرو شوم. اما وقتی خیلی سادهتر از آنچه فکرش را بشود کرد بسیاری از فیلمهای بالقوه جذاب را کنار گذاشتند… اما صبر کنید! مگر حضور فیلمها در بخش مسابقه اهمیتی دارد؟ مگر چند بار جایزههای این بخشها به فیلمهایی که حقشان بوده رسیده؟ امسال هم ممکن است مثل همه سالها، چند تا از این فیلمهای کنارگذاشتهشده در سانسهای پرت جشنواره نمایش داده شوند. داوری اصلی با مردم و منتقدان است نه «نخبه»هایی که به شکلی فرمایشی تکلیف سینمای یک سرزمین را مشخص میکنند. خروج سینما از این وضعیت مضحک با توجه به نگاه غالب مسئولان، تقریبا ناممکن است. ما فقط میتوانیم به شکلی خودخواهانه آرزو کنیم به هر نحوی که شده این فیلمها را ببینیم. اما اینکه سینما نشد. اینهمه آدم برای ساختن یک فیلم زحمت میکشند و آخرش، چند «نخبه» همه چیز را کنفیکون میکنند. اینکه زندگی نشد. این همه سرخوردگی و ناامیدی به جماعت فرهنگی دادن؛ این همه با لبخند همه چیز را ماستمالی کردن؛ این همه هنرمندسوزی… این که مدیریت نیست؛ سوءمدیریت است؛ بدنامی ابدی است.
01/06/2013, 08:29 ب.ظ
درود بر شرف شما رفیق که حرف دل های خاموش رو چه زیبا زدید…
01/06/2013, 08:59 ب.ظ
وضعیت غریب و مضحکیست. نه میتوان خندید نه میتوان گریست. چه باید کرد؟
فعلا که متاسفانه عرصه هنر و فرهنگ، به جولانگاه آقایان “نخبه” بدل گشته. آیا روزی خواهد رسید که دسترنج و خوندل جوانان مستعد این مملکت در آتش حماقت و جهل برخی نسوزد و به طوفان تند بیرحمی سپرده نشود؟! بعید است؟! بعید نیست؟!
ممنون بخاطر این مطلب شفاف و زلال.
01/06/2013, 09:52 ب.ظ
خوب بود . مرسی